افزونه جلالی را نصب کنید. Thursday, 25 April , 2024

گفت و گو با یک مبتلا به کرونا که همسر و فرزندش هم کرونا گرفتند

  • کد خبر : 5922
  • 15 اردیبهشت 1399 - 19:51
گفت و گو با یک مبتلا به کرونا که همسر و فرزندش هم کرونا گرفتند

از مسئولین بم بابت بی‌توجهی‌ها گلایه‌مندم

محمدجواد رحیم‌نژاد: کرونا وقتی می‌آمد؛ گفتند زن و مرد، پیر و جوان و فقیر و غنی نمی‌شناسد. راست هم می‌گفتند؛ به صغیر و کبیر رحم نمی‌کند. سید مرتضی موسوی شهروند ۳۹ ساله بمی این حال را خوب درک کرده است. در اوج اپیدمی این بیماری در کشورمان، او و همسر سی ساله و پسر دوازده ساله‌اش به این بیماری مبتلا شدند و فقط دختر شش ساله‌اش از گزند این بیماری در امان ماند.

آقای موسوی امیدواریم حالتان خوب باشد. چند روز از آزمایش کرونای شما گذشته است و هم اکنون حال شما و خانواده‌تان چگونه است؟
ممنونم. ما ۱۶ فروردین آزمایش دادیم و دو روز بعد جواب آزمایش ما آمد و مثبت شد. حدود یک ماه از آغاز بیماری ما و بروز علائم اولیه می‌گذرد و حدود ۲۰ روز هم در قرطینه خانگی بودیم و در تاریخ دوم اردیبهشت با نظر رسمی مرکز بهداشت بم، قرنطینه خانگی ما به پایان رسید و هم اکنون بنده، همسرم و پسرم حدود ۹۰ درصد بهبودی کامل یافته‌ایم. گاهی اوقات شبها بدن درد و سرگیجه داریم که گویا آن هم به مرور زمان برطرف می‌شود.
چطور شد که مبتلا شدید؟
قبل از هر چیزی اعلام می‌کنم که ما در طول ایام نوروز یا قبل و بعد از آن هیچگونه مسافری از جایی نداشتیم. هیچ کسی از اقوام به خانه ما نیامد. به این دلیل می‌گوییم که بعضی از همشهریان و دوستان گمان می‌کردند یکی از دوستان خانوادگی ما از قم به بم سفر کرده و به منزل ما آمده است. اصلا چنین چیزی نبوده است.
در روزهای پایانی تعطیلات نوروز یکی از اقوام ما به رحمت خدا رفت و من برای تشییع جنازه رفتم. عده‌ای دیگر از اقوام متوفی از کرمان به بم آمده بودند. در طول مراسم غسل وکفن و دفن و تشییع، بنده به کمک اقوام رفتم و متاسفانه اشتباه کردم و برای مدت کوتاهی دستکش‌های خود را درآوردم و به سطوح مختلف غسالخانه، تابوت، دستگیره و درب و پنجره زدم که احتمال زیاد می‌دهم دلیل ابتلای بنده و بلافاصله همسر و فرزندم همین باشد.
اولین علائم بروز بیماری در شما چه بود؟
یکی دو روز بعد از این اتفاق هر سه نفر ما تقریبا حس بویایی و حس چشایی خود را از دست دادیم و رفته رفته علائم ما بیشتر شد. تا این که روز ۱۶ فروردین به مرکز بهداشت بم مراجعه و اعلام کردیم که ما برخی از علائم را داریم و از ما تست گرفته شد. در روزهای بعد دچار بدن درد، تنگی نفس و سرگیجه و حالت تهوع شدیم و تب زیادی نداشتیم.
بعد از بروز علائم و مثبت شدن جواب کرونا چه کردید؟
بعد از آن آقای اسدآبادی مدیرگروه بیماریهای مرکز بهداشت بم از آنجایی که علائم و وضعیت بالینی ما طوری نبود که در بیمارستان بستری شویم؛ به ما توصیه کرد حداقل ۱۷روز خود را در منزل قرنطینه کنیم. ما وارد قرنطینه شدیم و تا ۱۷ روز کامل از خانه بیرون نیامدیم.
وضعیت رسیدگی به شما در دوران قرنطینه چگونه بود؟ خودتان چه اقدامی انجام دادید؟
متاسفانه من از وضعیت رسیدگی به خودم و خانواده‌ام بسیار گلایه‌مندم. در این مدت حتی یک قرص هم به ما ندادند و پیگیر حال ما نبودند. دختر شش ساله من که مبتلا نشده بود هم در کنار ما بود و خیلی مسئله ما حساس بود. خدا را شکر او مبتلا نشد. اما توقع داشتیم که بیشتر رسیدگی کنند و جویای احوال ما باشند. از تنها کسی که راضی هستم آقای اسدآبادی و همکاران او در واحد بیماریها هستند که انصافا هر زمان که با وی تماس می‌گرفتم به خوبی پاسخ می‌داد. تلفن ۴۰۳۰ با اینکه چند بار با ما تماس گرفت اما به نظرم رفتارش حرفه‌ای نبود و خیلی سطحی با ما صحبت می‌کرد. یعنی به نظرم چیزی بلد نبود و توصیه‌ای نداشت. در پایان هم از ما می‌خواست که بالاترین نمره رضایت را برایش پیامک کنیم. از اورژانس هم چندان راضی نیستم. یکبار که حالم رو به وخامت رفت؛ زنگ زدم و به اورژانس گفتم اما اپراتور اورژانس نمی‌دانم چرا دائم سعی داشت به من بقبولاند که من حالم خوب است و الکی زنگ زده‌ام. به مدت زیادی حرف زد که نهایتا به من بگوید حالت خوب است و نهایتا پرستارهایشان را برای جویا شدن حال من نفرستاد. صبح روز بعد ناگهان صدای آمبولانس را شنیدم که آژیرکشان و با یک حالت خاص وارد کوچه شد و زنگ خانه ما به صدا در آمد. همه همسایه‌ها بیرون ریختند. آبرویمان رفت! چرا باید به این شکل به منزل من مراجعت کنند؟! بعد اصرار می‌کردند که شما هر سه باید در بیمارستان بستری شوید و ما آمدیم شما را به بیمارستان منتقل کنیم. دو فرزند خردسال من وحشت کرده بودند و مدام گریه می‌کردند. می‌گفتند پزشکان دستور دادند. دلیل اقدامشان را نفهمیدم امام من مقاومت کردم و حالم نسبت به روز گذشته خوب شده بود و اصلا نیازی به بستری در بیمارستان نداشتیم. از خانه هم که اصلا بیرون نمی‌آمدیم که خطری برای کسی داشته باشیم. خلاصه به بیمارستان نرفتم. خودشان گفته بودند خودتان را در خانه قرنطینه کنید ولی من از اورژانس نیز به دلیل همین که با حالتی عجیب به محله ما آمد گلایه مندم. اینجور رفتارها روی دیدگاه مردم خصوصا هم محلی‌ها نسبت به ما خیلی تاثیر بدی داشته است. در مجموع با این که من در جریان تلاشهای رییس و مسئولین دانشگاه علوم پزشکی برای مقابله با کرونا در بم هستم و از کادر درمانی نیز صمیمانه قدردانی می‌کنم، اما فکر می‌کردم ما که این بیماری جهانی را گرفتیم قطعا به ما توجه بیشتری می‌شود. حتی یک بسته قرص یا دارو هم کسی به دست ما نداد. روزی هم که رفتم نامه پایان قرنطینه را بگیرم به من گفتند برو مرکز طب کار و آزمایش بده و جواب آزمایش طب فیزیکی را برای اصناف ببر. چهل هزار تومان هم آنجا از من هزینه گرفتند. من شغلم آزاد است. فکر می‌کنم همان نامه پایان قرنطینه که مرکز بهداشت داده بود کافی بود.
آیا در خصوص دیگر مسئولین و اعضای ستاد کرونای بم نیز صحبتی دارید؟
بله قطعا. من از همه آنها گلایه دارم. مگر مبتلایان به کرونا در بم چند نفر بودند. در کل مجموعه دانشگاه علوم پزشکی بم تقریبا ۳۰ نفر و در بم نهایتا ۲۰ نفر هستیم. سه نفرشان هم که در خانواده من هستند! حالا این تعداد به نوعی بیماری مبتلا شدند که در کل جهان همه گیر شده است. من فقط دنبال این بودم ببینم که آیا به من شهروند توجهی می‌شود یا خیر! آیا کسی از مسئولین حال من و خانواده‌ام را می‌پرسد یا خیر؟ آدم دلش می‌گیرد. من خیلی تلاش کردم فرزندانم را جوری تربیت کنم که شهروند خوبی برای جامعه باشند ولی در موقع مصیبت و گرفتاری بیماری، اصلا هیچ مسئولی به قول بمی‌ها به خلقت ما نگاه هم نکرد. الا همان مسئول واحد بیماریها و حاج آقای دانشی امام جمعه بم که تا همین الان خودشان جویای حال من و خانواده‌ام هستند. واقعا برایشان هیچ اهمیتی نداشت که سه نفر از اعضای یک خانواده چهار نفره در شهرشان کرونا گرفته اند؟! کجا بودند آقایان فرماندار، شهردار، اعضای شورای شهر و رییس شورای شهر و نماینده مجلس و… .
آقای موسوی آیا وضع مالی مناسبی برای گذراندن این دو سه ماهه اخیر و دوران حدود ۲۰ روزه قرنطینه سخت را داشتید؟
به هیچ عنوان. من نمی‌دانم بقیه مبتلایان چه نظراتی دارند و چه وضع مالی داشتند؛ اما من از همین لحاظ هم خیلی اوضاع دردناکی داشتم. بیش از دو ماه است که کارگاه ام‌دی‌اف‌کاری ما تعطیل شده است. هیچ درآمدی نداشتم. اجاره خانه و شهریه فرزندانم بر زمین مانده. در این مدت مجبور شدم پول مردم را که جهت خرید چوب سفارشاتشان گرفته بودم را خرج کنم. سه نفر مبتلا بودیم. با این گرانی باید هر روز کلی میوه می‌خریدیم و آبمیوه درست می‌کردیم. لیمو کیلویی ۴۸ هزار تومان است. پرتقال و گریپ‌فروت گران شده. ما که داروی خاصی برایمان تجویز نشده بود. دکتر کاشانی یکی از پزشکان محترم در قم ما را راهنمایی و مشاوره می‌کرد. من از ایشان و خانواده و اقوام خوبم که اگر نبودند معلوم نبود سرنوست ما چه می‌شد خیلی ممنونم.
و سخن پایانی:
آرزوی سلامتی دارم برای تمام همشهریان و مردم سرزمینم. امیدوارم به هیچ دردی از جمله ویروس کرونا مبتلا نشوند. من علی‌رغم همه توصیه‌ها متاسفانه با یک سهل‌انگاری و حضور در تجمعات آلوده شدم و دو نفر دیگر از خانواده‌ام را به این بیماری مبتلا کردم. از همه می‌خواهم تا پایان قطعی کرونا این توصیه‌ها را رعایت کنند. این ویروس زندگی آدم را شدیدا تحت تاثیر قرار می‌دهد. زمانی که بیماری ما پایان یافت و از قرنطینه خارج شدیم، متاسفانه برخی شهروندان و دوستانم رفتار خوبی با ما نداشتند. عده‌ زیادی هم به خوبی رفتار کردند. سعی کنیم با یکدیگر همدلی کنیم و در این روزگار کرونایی هوای همدیگر را داشته باشیم.

چاپ شده در شماره ۲۲۲ هفته نامه طلوع بم – ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۹

لینک کوتاه : https://toluearg.ir/?p=5922

برچسب ها

ثبت دیدگاه

انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.