افزونه جلالی را نصب کنید. Wednesday, 16 October , 2024
گزارش گفت‌وگویی با بابک اسماعیلی در مورد مساله کارخانه دارزین و معدن خان‌خاتون

خانه‌ دوست کجاست؟ خانه‌ خاتون کجاست؟

  • کد خبر : 9974
  • 15 بهمن 1400 - 17:20
خانه‌ دوست کجاست؟ خانه‌ خاتون کجاست؟

۱ اول سخن طلوع بم – محمد جواد رحیم نژاد؛ اگرچه زمزمه‌هایی از قبل به گوش می‌رسید اما سوم مرداد امسال نامه‌ای با امضای تعدادی از شهروندان بمی با عنوان اعتراض برخی کشاورزان و مالکین قناتهای غرب و شمال بم نسبت به احداث کارخانه فرآوری فلز روی در دشت دارزین به فرمانداری رسید و چالش […]

۱ اول سخن
طلوع بم – محمد جواد رحیم نژاد؛ اگرچه زمزمه‌هایی از قبل به گوش می‌رسید اما سوم مرداد امسال نامه‌ای با امضای تعدادی از شهروندان بمی با عنوان اعتراض برخی کشاورزان و مالکین قناتهای غرب و شمال بم نسبت به احداث کارخانه فرآوری فلز روی در دشت دارزین به فرمانداری رسید و چالش یا “مساله” کارخانه دشت دارزین به صورت علنی‌تری آغاز شد. اعتراض و نگرانی افراد امضا کننده‌ی این نامه حول سه محور اصلی بود. اول اینکه آنها نسبت به آلوده شدن آب قناتهای بم به سرب حاصل از عملیات فرآوری سنگ معدن روی از طریق پساب کارخانه اعتراض داشتند و دوم، نسبت به کم آب شدن قناتهای بم به دلیل حفر چاه آب این کارخانه در بالادست و سومین محور اصلی نگرانی آنها تهدید اقتصاد کشاورزی خرما در آینده درصورت انتشار خبر احداث و فعالیت کارخانه فرآوری روی در جغرافیای اقتصاد کشاورزی بم بود.
حدود یک هفته بعد و به منظور گفت‌وگو برای بررسی این مساله و پاسخ مسئولین و سرمایه‌گذار به سه محور اصلی این مطالبه، جلسه‌ای با حضور طرفین در فرمانداری بم برگزار شد که طلوع بم محتوای آن جلسه را به صورت کامل منعکس کرد. در آن جلسه پاسخ بابک اسماعیلی سرمایه‌گذار معدن خان‌خاتون و کارخانه دارزین و مشاوره محیط زیستی‌‌اش اجمالا این بود که این کارخانه‌ای که قرار است احداث شود، پساب ندارد و پسماند آن نیز تحت نظارتها و پروتکلهای سازمان محیط زیست به سایت پسماندِ واقع در کویر -که حدود سی کیلومتر از کارخانه دورتر است- منتقل می‌شود و در خصوص مساله آب و ممنوعه بودن دشت بم برای حفر چاه هم عنوان کردند که اخذ مجوز حفر، به استناد قانون سفره‌های مشترک زیرزمینی بوده و کاملا قانونی و رسمی است و اساسا کارخانه ما مصرف بالای آب ندارد و مجوزش ۳/۰ لیتر بر ثانیه است. در مورد محور سوم اعتراضی در این جلسه فرصتی برای صحبت نشد و در ادامه ماجرا نیز مابقی کنشها و واکنشها حول دو محور دیگر ‌چرخید. در همان جلسه آقای اسماعیلی به این نکته اشاره کرد که پاسخ سوالات را طبیعتا دستگاههای مسئول و صادرکننده مجوز باید بدهند اما او که دغدغه مردم برایش مهم بوده، خودش برای پاسخگویی به جلسه آمده است. عباس کمال‌الدینی یکی از افراد مطالبه‌گر حاضر در جلسه در پایان اعلام کرد که از سخنان آقای اسماعیلی و خراسانی مشاور محیط زیستی‌اش قانع شده که با اعتراض تعدادی از همراهیانش مواجه شد. به غیر از وی مابقی معترضین همچنان بر مطالبه خود تاکید داشتند و محمد رنجبر یکی دیگر از کشاورزان حاضر در جلسه تصریح کرد که طرح ارزیابی محیط زیستی این پروژه را باید در اختیارشان قرار دهند.


این مساله بوجود آمده از منظر اجتماعی فرصت خوبی برای بسط تفاهم، گفتگو و کنش مدنی در چهارچوبی خردورزانه برای رسیدن به یک نتیجه اجماعی و مفید برای بم بود و به دلایل زیادی که فعلا در این بحث نمی‌گنجد، آنچنان که باید محقق نشد و حتی در مواردی شاهد برخی رفتارها و گفتارهای آسیب‌زا از طرفین (۱- کنشگران + کشاورزان + معترضان ۲- سرمایه‌گذار ۳- مسئولین و نهادهای دولتی و حکومتی) نیز بودیم. مثلا اگر برخی رفتارهای طرف اول غیرکارشناسی، غیرواقعی یا برهم زننده آرامش لازم برای گفت‌وگو خصوصا در شبکه‌های اجتماعی بود، به همان میزان برخی مسئولین محلی نیز سعی می‌کردند با زبانی آشکارا یا تلویحی، سوگیرانه و از بالا به پایین و در مواردی تهدیدآمیز با طرف اول صحبت کنند که در نگاه طرف اول آنها را در زمین سرمایه‌گذار می‌نشاند. این برداشت آنها از رفتار مسئولین که خودشان مسبب آن بودند، اعتمادسوز بود. گاهی سرمایه‌گذار پروژه هم خواسته یا ناخواسته رفتاری از خود نشان می‌داد که این بار در نگاه طرف اول، او را در زمین مسئولین می‌نشاند و استقلال وی را به عنوان یک کارآفرین یا سرمایه‌گذار بخش خصوصی خدشه‌دار می‌کرد. فرصتی اگر پیش آمد در این خصوص بیشتر سخن می‌گوییم و چه بهتر که جمعی از مطالبه‌گران و کنشگران این موضوع، خودشان دست به کار شوند و جریانی که اوج گرفت و فرود آمد را آسیب شناسی کنند و راهی پیدا کنند که با کنارزدن فضای «عمل-عکس‌العمل» و رفتارهای مخرب، فضای آرام و واقعیِ یک «گفت‌وگو» را فراهم کنند. بی‌شک تنهاترین راه برای رسیدن هر یک از طرفین به خواسته مطلوب خود، محقق شدن این فضای آرام و واقعی از یک گفت‌وگو است و در غیر این صورت هرچند شاید قدرت یکی از طرفین بر دیگری بچربد، اما در نهایت و شاید سالها بعد در همین نقطه از پیروزی‌اش، متحمل شکست و خسران به خود و اطرافش شود. در تعریف گفت‌وگو نیز همین بس که علاوه بر بحث و حرف زدن، یک بده بستان اخلاقی، عقلانی و هم‌سطح باید شکل بگیرد.
ما در طلوع بم با محمد درویش مصاحبه کردیم و او که یکی از فعالان محیط زیستی مطرح در کشور است، چند روزی در بم بود و سخنان وی که در واقع همان سخنان کشاورزان معترض و دغدغه‌مندان محیط زیستی بم بود را به طور کامل منعکس کردیم. گرچه در همان گزارش ما نوشتیم که در آن دیدار ما با وی، شرایط جوری بود که فرصت مناسبی برای یک بحث دو طرفه فراهم نشد.
یکی دیگر از اتفاقاتی که حدود دو ماه پیش در ارتباط با مساله خان خاتون و دارزین افتاد، اعلام حمایت موسی غضنفرآبادی نماینده مجلس، هادی شهسوارپور فرماندار و قاسم دانشی امام جمعه بم از بابک اسماعیلی و سرمایه‌گذاریهای وی در منطقه خصوصا در موضوع احداث کارخانه فرآوری روی دارزین بود. آنها ضمن حمایت قاطع، تلویحا گفتند که با هر کسی که از سر غرض‌ورزی بخواهد در مسیر سرمایه‌گذاریهای بابک اسماعیلی و دیگر سرمایه‌گذاران در منطقه مانعی قرار دهد برخورد جدی خواهند کرد. می‌توان موضع کلی و عمومی دیگر مسئولین بم از جمله مسئولین قضایی را نیز حول همین سخنان دانست.
در طول این مدت، ما در نشریه استانی طلوع بم تمام تلاشمان این بود که اولا کاری نکنیم که فضای این موضوع بیشتر آسیب ببیند یا ملتهب شود؛ دوم اینکه یک راوی منصف باشیم و سوم اگر فرصتی فراهم شد نه در مقام قاضی، بلکه وظیفه یک رسانه به مثابه یک ناظر بیرونی را نیز تا حد امکان انجام دهیم. برخی جملات قبلی این نوشتار مصداق همین نقش است و در ادامه نیز نکاتی را مطرح می‌کنیم.
حالا پس از انتشار دیدگاههای محمد درویش و برخی مسئولین و هرگونه خبر مرتبط با موضوع و در راستای هدف رسانه‌ی خود، برای اینکه به این مساله از زاویه‌ای دیگر هم بپردازیم و فرصتی هم در اختیار بابک اسماعیلی طرف سوم این ماجرا قرار دهیم، چندی پیش با آقای اسماعیلی گفت‌وگوهایی اینترنتی انجام دادم. آنچه که در ادامه می‌خوانید روایتی است از محتوا و مضمون این گفت‌وگوها. هرچند حدود دو ماه از اولین گفت‌و‌گوی بنده با آقای اسماعیلی می‌گذرد اما نیازی برای به‌روزرسانی آن و کسب اخبار جدیدتر (مثلا آخرین تصمیمها برای احداث یا عدم احداث کارخانه) ندیدم. چون اساسا این یک گزارشِ تحلیلیِ گفت‌وگو محور است که جنبه خبری ندارد. دلیل انتشار آن پس از دو ماه از انجام مصاحبه هم طبق اهدافی که گفتیم مشخص است. اینکه کمی بگذرد و در فضایی آرام‌تر و منطقی‌تر منتشر شود تا شاید مخاطب و طرفین بهتر بخوانند و ببینند و در این باب تامل کنند.

۲ بابک اسماعیلی کیست؟
پیش از آنکه ما در بم شناخت کامل‌تری از آقای اسماعیلی پیدا کنیم، نام وی و معدن ابارق اما در یکی دو سال اخیر بیشتر بر سر زبانها افتاده بود. بابک اسماعیلی احمدآبادی متولد ۱۳۵۵ در شهر کرمان است. پدر او متولد روستای احمدآباد زرند است. فارغ التحصیل پزشکی از دانشگاه علوم پزشکی کرمان و در سالهای ۸۱ و ۸۲ مدتی در مناطق محروم منوجان طرح پزشکی‌اش را گذرانده و سپس به تهران رفته است. از کودکی ارگ بم را دوست داشت و خاطرات خوبی از بم و ارگ در ذهنش نقش بسته بود تا اینکه در دی ۸۲ زلزله شد و هم ارگ خراب شد و هم خاطراتش. آقای اسماعیلی آن روزها را اینگونه شرح می‌دهد: تهران بودم و با اولین گروه اعزامی از سوی دانشگاه علوم پزشکی ایران همان روز جمعه به بم آمدیم و در فرودگاه مستقر شدیم. کار ما رسیدگی به مجروحین و انتقال آنها به تهران بود. به دلیل آشفتگیِ اوضاعِ فرودگاه و تجمع بیش از دو هزار نفر مجروح، برای سرعت بخشیدن به کار انتقال، قصد داشتم از تجهیزات سقف فرودگاه بم آتل درست کنم تا مجروحان را آتل‌بندی کنیم و سپس به هواپیما منتقل کنیم که با این کار مخالفت می‌کردند. نهایتا من به سراغ سردار سلیمانی -که در فرودگاه مستقر بودند و اوضاع بحرانی را مدیریت و فرماندهی می‌کردند- رفتم و ایشان مجوز این کار را به من دادند. ما نصف سقف فرودگاه را کندیم و با آتل درست کردیم و اگر این کار انجام نشده بود مجروحین صدمات بیشتری می‌دیدند.
آقای اسماعیلی علاوه بر اینکه مالک یک هلدینگ تخصصی صنعتی-معدنی است، شرکتهایی دارد که در حوزه‌های مختلف کشاورزی، گردشگری، بازرگانی و… در نقاط مختلف داخل یا خارج از کشور فعالیت می‌کنند. نماد انگلیسی این مجموعه اقتصادی IBKO است. از این گفت‌وگو و دیگر سخنان و دیدگاههای وی می‌توان دریافت که خلق ثروت ارزی کلان از صنعت و معدن و تولید شغل، جوهره‌ی اصلی اهداف اوست. آقای اسماعیلی همچنین در بخشهایی از این مصاحبه گفت: معتقدم سرمایه ارزی و مالی کلان و ارزش افزوده‌ی بالا را باید از معدن و صنایع مادر و پیشرفته تامین کرد و آن را در اختیار رشد و پیشرفته شدن و بالا بردن ارزش افزوده‌ی دیگر بخشها از جمله کشاورزی، گردشگری و صنایع غذایی و… و تولید شغل در آنها قرار داد. هدف اصلی و نهایی ما تولید انبوه شغل است که در این مسیر اتفاق می‌افتد نه اینکه برخی دوستان اشتغالزایی ما را شعار می‌دانند و به همین چندصد نفری که الان در مجموعه‌های ما در بم مشغولند استناد می‌کنند. یا می‌گویند مگر این کارخانه‌ای که قرار است در دارزین احداث شود چند نفر شغل ایجاد می‌کند؟ بماند اینکه در کلیه‌ی مجموعه‌های ما تا همین جا و در کمتر از ده سال، بیش از ۱۰۰۰ نفر اشتغالزایی صورت گرفته است. در حالیکه ما هنوز در اول راه و در مرحله‌ی خلق ثروت ارزی و ارزش افزوده بالا هستیم و به تدریج در حال توسعه و ورود به حوزه‌هایی هستیم که نهایتا تولید انبوه شغل را در آنها ایجاد خواهیم کرد یا تاثیرگذاریهای زیادی در اکوسیستم اقتصادی مناطقی که در آنها فعالیت می‌کنیم، خواهیم گذاشت. آقای اسماعیلی با تکیه بر همین بینش اقتصادی معتقد است که با پیشرفته شدن کشاورزی و صنایع مرتبط با آن، قطعا شاهد پایداری منابع آب و خاک و محیط زیست خود نیز خواهیم بود.

۳ پزشکی یا پولدار شدن؟ پولدار شدن یا کارآفرینی؟
پزشک جوان اوایل دهه هشتاد به قول خودش در سر شوری برای پولدار شدن داشته و شاید برای بسیاری از ما حتی در این سالها تصورش تعجب برانگیز باشد که بدانیم از نظر دکتر بابک اسماعیلی، اتفاقا پزشکی راه مناسبی برای پولدار شدن نبود. تازه او در سالهایی این فکر را می‌کرد که پزشک و مهندس و معلم شدن جایگاه والاتری نسبت به امروز داشت و به لحاظ مالی به راحتی کفاف زندگی را می‌داد و اگر پزشک خوبی بودی، به راحتی پولدار هم می‌شدی.
اما او به این چیزها قانع نبود و به تهران رفت و شرکتی را ثبت کرد و به حوزه بازرگانی و البته تا حد زیادی واسطه‌گری و دلالی در حوزه‌های معدنی وارد شد. از کم شروع کرد اما پس از مدت کوتاهی و تا اواسط دهه هشتاد او آنقدر تلاش کرده بود و درآمد داشت که شرکتش به یکی از شرکتهای موفق تجاری حوزه معدن در ایران تبدیل شده بود و برو بیایی در تهران داشت.
از زبان خودش بخوانید که می‌گوید: «دفتر ما در یکی از بهترین نقاط تهران بود و تعدادی کارمند داشتیم و خلاصه حسابی مشغول فعالیت و درآمدزایی بودیم و به چیزی که می‌خواستم رسیده بودم. تا اینکه یک روز پدرم به دفتر ما در تهران آمد. هم پدرم و هم مادر مرحومم به لحاظ مالی متمول بودند اما این موضوع تاثیری در پولدار شدن من نداشت. خلاصه اینکه پدرم آن روز حرف مهمی به من زد که تاثیر زیادی بر روح و روان من گذاشت و مسیر زندگی من را عوض کرد. پدرم گفت این کارهایی که می‌کنی خوب است اما بهتر است برای پولدار شدن دیگران هم تلاش کنی و سعی کن که مردم از قِبَل پولدار شدنت، درآمد و شغل داشته باشند.
از آن تاریخ به بعد دیگر من آن آدم سابق نبودم و همین حرف پدرم، بن‌مایه فکر اقتصادی من تا این زمان شده است. اینکه تا می‌توانم سرمایه‌ام را خرج خودش کنم. خرج مردم و منطقه‌ای کنم که از آنجا درآمد داشته‌ام. خرج تولید و اشتغالزایی کنم؛ نه اینکه دلالی کنم و به تدریج سرمایه‌ام را از منطقه یا کشورم خارج کنم. اتفاقا، هم آن کاری که من داشتم می‌کردم و هم کارهایی شبیه دلالی و خرید و فروش ملک و… راحت‌ترین راه برای پولدار شدن و داشتن امنیت اقتصادی است؛ خصوصا وقتی که پول و سرمایه را از شهر و دیارت و از کشور خودت خارج کنی و در جایی دیگر و در کشوری دیگر خانه و ملک بخری و سرمایه‌گذاری کنی. مثل خیلی از هموطنانی که این راه را در پیش گرفته‌اند. من هنوز نه در کرمان خانه دارم، نه بم نه تهران نه خارج از کشور. خانه من در خارج از کشور اجاره‌ای است و در تهران هم هتل می‌روم. من معتقد شدم که پول را نباید بلوک یا فریز کرد. نباید آن را در حساب خواباند یا وارد دلالی و سوداگری کرد. پول، هم باید ارزش افزوده‌ی خیلی بالاتری را تولید کند و هم به دست خیلی از آدمهای دیگر و صاحبان اصلی‌اش برسد. این اعتقاد من است تا جایی که قادر هستم پول بمی‌ها را در خود بم خرج کنم. این معدن در واقع متعلق به خود بمی‌هاست. من اگر اینجا کارخانه فرآوری نزنم، اگر اینجا معین اقتصادی دهبکری نشوم، اگر اینجا برای رشد صنعت خرما و افزایش درآمد کشاورزان سرمایه‌گذاری کلان نکنم، اگر اینجا که از دستم برمی‌آید از تیم فوتبال زنان و دختران بمی حمایت نکنم، اگر نزدیک به ۱۰۰۰ نفر اشتغالزایی نکنم، اگر به بیمارستان پاستور کمک نکنم، خب این که خارج کردن سرمایه و انفال مردم از سرزمین‌شان است و من هم که چنین اعتقادی ندارم. اینها را گفتم که عده‌ای از عزیزان بمی را با نیات قلبی و اعتقادات شخصی و حرفه‌ای و شغلی خود نیز آشنا کنم. تا هر جا که بتوانم و بگذارند، سرمایه مالی و غیرمالی‌ام را خرج تولید و اشتغال صاحبان اصلی آن که در واقع مردم هستند می‌کنم. جدای از بم، مجموعه شرکتهای اقتصادی بنده در دیگر شهرها و کشورها از جمله کرمان، جیرفت، زنجان، افغانستان و امارات و… کار می‌کنند. مثلا در جیرفت در حال احداث یکی از پیشرفته‌ترین و بزرگترین گلخانه‌های تولید محصولات کشاورزی هستیم.

۴ خان خاتون کجاست؟
ابارق، تهرود، خان خاتون، دگفن و… مجموعه‌ای از روستاهای شهرستان بم واقع در بخش دهبکری هستند که در ۶۰ کیلومتری شهر بم در دو طرف جاده کرمان-بم واقع شده‌اند. فلز روی که یکی از سودآورترین فلزات معدنی است و مثلا در ساخت بدنه هواپیما، کشتی، خودرو و ساخت ورق‌های گالوانیزه و… کاربرد دارد در معدنی در روستای خان خاتون به فراوانی یافت می‌شود.
پس از اکتشاف این معدن، آقای اسماعیلی در سال ۸۹ ثبت اولیه آن را انجام داد و در سال ۹۶ نیز پروانه بهره‌برداری آن را دریافت و عملا ازهمان سال بهره‌برداری از معدن را با حدود ۵۰ نفر نیرو آغاز کرد. وی ادامه می‌دهد: رفته رفته توان بهره‌برداری از معدن افزایش یافت و افراد بیشتری مشغول به کار شدند. من طبق همان اعتقادی که داشتم بخش زیادی از درآمد معدن را خرج خود آن کردم و کار را توسعه دادیم و افراد بیشتری در آن مشغول به کار شدند و برای پیشرفت به سوی فرآوری و توقف خام فروشی، کارخانه پایلوت فرآوری روی را با کمک و مدیریت جوانان متخصص بمی در ابعاد کوچک فعال کردیم. در این زمان مهندس اشک فرماندار بم بود و به پیشنهاد و اصرار ایشان قرار شد کارخانه فرآوری را در ابعاد بزرگتر در دشت دارزین احداث کنیم. حالا که معین اقتصادی دهبکری هم شدیم خب این مکان در نقطه مناسبی نسبت به معدن، بم و دهبکری است. این چاه آبی هم که سر آن غوغا شد در همان زمان مجوزهای آن اخذ شده و مجوز احداث کارخانه هم پس از سه سال دوندگی تحت شدیدترین تضمینهای محیط زیستی گرفته شد و تمام اینها را به دوستانی که دغدغه دارند یا معترض هستند قبلا بارها توضیح داده‌ام. در موضوع چاه آب من با آقای محمد درویش هم صحبت کردم و گفتم دبی آن سه دهم لیتر بر ثانیه است و کارخانه و صنعت ما مثل تولید فولاد و آهن نیست که آب‌بر باشد و نهایتا در طول یک ماه به اندازه ۲۰ خانوار مستقر در شهر بم مصرف دارد. آقای درویش به من گفتند اگر اینجور هست من مشکلی و حرفی دیگر ندارم اما ترس ما از این است که این اقدامات و دادن مجوز چاه در دشت ممنوعه به رویه مسئولین تبدیل شود و در اینجا هم من به آقای درویش گفتم شما حق دارید که نگران باشید و من حاضرم شما تشریف بیاورید و یک روز به طور نمادین این چاه را پلمب کنیم و آن را رسانه‌ای و به همه جا هم اعلام کنیم که مردم این چاه کاملا قانونی است و مجوز دارد اما ما با حفر بی‌رویه قانونی و غیرقانونی چاه آب و نصب موتورپمپ در دشت بم مخالفیم و نباید این کار ادامه پیدا کند. البته آقای درویش هنوز به این پیشنهاد من پاسخی نداده‌اند. آن شهرک صنعتی و مجموعه‌های معدنی و فرآوری در دشت دارزین نیز که گاهی به آن فکر می‌کردیم نیز قطعا منتفی است. چون واقعا خودم هم نگران این موضوع شدم که در این صورت باید مجوز حفر چاههای متعددی را بدهند و ممکن است آسیب‌زا باشد. اما برای همین کارخانه و برای مصارف بهداشتی‌ که آب می‌خواهیم! نه من و نه خیلی غولهای اقتصادی گردن کلفت و رانتی توان و جرات آسیب زدن به قناتهای بم را ندارند. حالا این ۳/۰ لیتر بر ثانیه که کنتور هوشمند کنترلش می‌کند چه آسیبی به کشاورزی و تمدن قناتی بم می‌زند من نمی‌دانم!
در موضوع پساب و پسماند هم که در جلسه فرمانداری دوستان متوجه شدند که اساسا این کارخانه پساب ندارد، پسماند دارد. ضمنا ما اصلا تولید سرب به هیچ عنوان نداریم. اصلا این معدن “روی” خان خاتون، درصد سرب‌اش بسیار اندک است. مقدار سرب اندک جداسازی شده در فرآوری روی، تحت شدیدترین نظارتهای کنترلی و پیشرفته‌ترین تجهیزات از همان کارخانه به سمت کویر و سایت پسماند ما که در دل کویر است می‌رود. هیچ کار غیرقانونی تاکنون نشده است که اگر شده بود مطمئنم برخی‌ها آن را پیراهن عثمان می‌کردند. در این مدت این مسایل را برای دوستان عزیزی که دغدغه محیط زیست دارند بارها و بارها به طرق مختلف توضیح دادیم اما واقعا نمی‌دانم چرا تا این حد عده‌ای نمی‌خواهند واقع بینانه و کارشناسانه به مساله بپردازند.

۵٫ کدام توسعه؟
این روزها خیلی‌ از مسئولان، سرمایه‌گذاران و برخی از فعالان و قشرهای مختلف جامعه حرف از توسعه می‌زنند. به نظر نگارنده هیچگاه نباید صفت «پایدار» را از موصوف «توسعه» جدا نوشت. توسعه‌ای توسعه است که پایدار باشد. پایداری ایجاد کند. محسن رنانی نظریه‌پرداز توسعه، محورهای توسعه پایدار را اقتصاد، جامعه و محیط زیست می‌داند. او جامعه و محیط زیست را دو محور مغفول مانده در امر توسعه می‌داند و اصلا همین فراموشی یا ندیدن این دو محور در کشور ما باعث شده که توسعه ما پایدار نباشد و مشکلات و اعتراضات ریز و درشتی که در سالهای اخیر و مثلا در قضیه اصفهان و خوزستان مشاهده می‌کنیم ناشی از همین مغفول ماندن دو محور از سه محور اصلی توسعه در سالیان قبل است و بر بی‌اعتمادی‌ها نیز افزوده است.
دکتر اسماعیلی به هرحال هوش و مهارت اقتصادی بالایی دارد و به قول خودش در این مصاحبه، یک آدم PURE (خالص) اقتصادی است. اما برای اینکه مجموعه فعالیتهای اقتصادی وی یا هر کس دیگری منجر به توسعه‌ای پایدار شود؛ دو محور اصلی دیگر یعنی محیط زیست و مشارکت اجتماعی نباید مغفول بماند. (البته که مشارکت اجتماعی چیزی جدای از مسئولیت اجتماعی یک سازمان اما مرتبط با آن است.)
از بعد محیط زیستی، اسماعیلی معتقد و مدعی است که تمامی فعالیتها و اقداماتش برای راه‌اندازی کارخانه فرآوری روی در دشت دارزین قانونی است و هیچ ضرری برای کشاورزی و قناتهای بم ندارد و در جهت حفظ محیط زیست و پایداری آب و قناتها و کشاورزی بم تلاش کرده و می‌کند. مساله‌ای که در چند ماهه اخیر برای اثبات آن به معترضان اقداماتی را انجام داده است و البته که اگر کارخانه احداث شود؛ بیشتر این اقدامات و شفاف‌سازیها باید در طول روند احداث و فعالیت کارخانه انجام شود و به اثبات برسد.


در بعد اجتماعی این قضیه او اما در پاسخ به این پرسش من که آیا چالشی که امروز دچارش شده‌اید را پیش‌بینی کرده بودید یا خیر، پاسخ می‌دهد که «صادقانه بگویم خیر پیش‌بینی نکرده بودم». می‌گوید این نقصی بوده که در سیستم کاری‌اش بوده و تجربه چنین چیزی را نداشته و حالا تیم و گروهی را در مجموعه کاری‌اش مامور بررسی جوانب اجتماعی این مساله کرده است. اینکه تا چه حد این تیم می‌تواند به خوبی و درستی این مساله را برای آقای اسماعیلی مدیریت کند مساله مهمی است. درهر صورت وی بیان می‌کند که من به خیال خودم داشتم طبق مرّ قانون مملکت در جاده‌ی فعالیتهای اقتصادی‌اش رانندگی می‌کردم و انتظار چنین برخوردی از پلیس و جریمه و توقف را اصلا نداشتم که هیچ، توقع داشتم من را تشویق هم بکنند. اما در اینجا پلیس جلوی حرکت خودروی وی را نگرفته؛ بلکه وی بدون درنظر گرفتن پیش‌بینی هوا اقدام به مسافرت کرده و ناگهان بارانی باریدن گرفته. بارانی که اگر آن را پیش بینی می‌کردیم، چه بسا رانندگی در جاده را برایمان لذت بخش‌تر هم بکند و مشخص است که باریدن باران در دشت، عبور گردباد، لاک پشت و یک انسان عادی و یا یک فرد مجنونِ به بیابان زده از عرض جاده، در هیچ کتاب قانون رانندگی نیامده و اگر مسافرتی طولانی در پیش داشته باشیم و تصمیم بگیریم در شب هم رانندگی کنیم، موارد مذکور مهمتر از قبل می‌شوند. اما مثلا چیزی که در کتاب قانون آمده، رانندگی با دقت و سرعت مطمئنه است. یعنی سرعتی که در صورت بروز مساله یا چالشی، کمک می‌کند برای شما حادثه‌ای ایجاد نشود و حتی اگر فردی عمدا از روبرو قصد شاخ به شاخ شدن با شما را داشت؛ به راحتی می‌توانید خطر را دفع و پایداری رانندگی‌تان را حفظ کنید.
این موضوعی است که دکتر اسماعیلی در خلال صحبتهایش گریزی به آن زد. او با اذعان به داشتن مهارت اقتصادی و با اعتقاد و ادعای رعایت قوانین و اصول محیط زیستی و با وجود قبول نادیده گرفته شدن جنبه‌های اجتماعی قضیه، اما به قصد عده‌ای برای شاخ به شاخ شدن با او در مسیر فعالیتش اشاره می‌کند. آنهم نه به طور مستقیم و از روبه‌رو که در پس پرده و پشت صحنه. چنین توضیح می‌دهد که: تنها زمانی که احتمال بروز مشکلاتی را در کار دادم وقتی بود که سنگ بنای سرمایه‌گذاری در حوزه خرما و صنعتی کردن آن را گذاشتم. رشدی که در نهایت در آینده سود آن خصوصا به جیب کشاورزان و خرده مالکان می‌رفت. خب ما یک مجموعه اقتصادی هستیم که تلاش داریم در همه زمینه‌ها ارزش افزوده بالاتر و ارزآوری بیشتری ایجاد کنیم. از جمله در کشاورزی که در جیرفت در حال احداث یکی از مدرن‌ترین و بزرگترین گلخانه‌های ایران هستیم. ولی بحث ورود من به حوزه خرما در بم زمانی خیلی جدی‌تر شد که مهندس شهسوارپور فرماندار محترم پیشنهاد دادند. همان زمان به ایشان گفتم آقای مهندس من را وارد این کار نکنید که احتمال بروز مشکلاتی در فضای رقابتی هست. قطعا عده‌ای سنگ‌اندازی می‌کنند و مشکلاتی برای دیگر فعالیتهای ما نیز ایجاد خواهند کرد و من امروز با سند و مدرک و فایل صوتی و پیامهای مختلفی که دریافت کردم به آسانی قادر به اثبات این موضوع هستم. من برای دغدغه‌مندان محیط زیستی و دلسوزان بم احترام زیادی قائلم و به همین دلیل تمام تلاشم را برای اقناع آنها انجام داده‌ام. اما متاسفانه در این قضیه همه چیز قاطی شده و تعداد معدودی خودشان را در صف افراد دغدغه‌مند و دلسوز جا زده‌اند و مدام و پنهانی افراد را تحریک و تهییج می‌کنند. آنها نگران بیزینس و دلالی خودشان از جیب کشاورز مظلوم بمی هستند. نمی‌خواهند کشاورزی بم رونق بگیرد و جهانی‌تر و صنعتی‌تر شود. اینها متوجه نیستند که کاری که من می‌خواهم بکنم را شما نمی‌توانید انجام دهید چون فقط در ذهن و مهارت من است. کاری که شما هم می‌کنید من نه می‌توانم نه می‌خواهم انجام دهم. من اگر کاری هم در حوزه خرما بکنم نهایتا سود اصلی آن به جیب مردم و کشاورز می‌رود. نمی‌خواهم از پول خرمای کشاورز بمی خانه و ملک در دبی و ترکیه و کانادا بخرم. می‌خواهم کاری کنم که سرمایه‌ای دائمی برای مردم بم ایجاد شود و مدام ارزش افزوده بیشتری در تولید و صادرات خرمای بم در منطقه گردش کند. یا حداقل اینکه به سهم خودم تاثیرگذار باشم.

جدای از این افراد، عده‌ی دیگری در جمع مردم نگران و دغدغه‌مند هستند که بابت مسایل دیگری از من دلخورند یا کینه به دل گرفته‌اند. مثلا آقای ایکس که روزی به من پیشنهاد شراکت داده بود و من به هر دلیلی آن را نپذیرفتم یا فرد دیگری که خواهان همکاری بود و من آن را به صلاح مجموعه ندانستم، امروز آمده و به قول خودش می‌خواهد کمر من را خم کند. اگر این دوستان واقعا دغدغه بم و محیط زیست آن را دارند چرا تمام هم و غم‌شان شده کار ما؟ من دهها مورد خیلی مهم و آسیب‌زا به محیط زیست و کشاورزی بم را می‌توانم نام ببرم که اکنون در جریان است و این بزرگواران هیچ فعالیت و اعتراضی به آن ندارند. یک چاه کوچک قانونی که برای مصرف بهداشتی کارخانه ما لازم است و اگر شما امروز در بیابان هم پمپ بنزین بزنی به آن آب نیاز دارید آیا این همه جنجال دارد؟
من موظفم به جهت ارادت و احترامی که برای مردم و کشاورزان و فعالان محیط زیستی واقعی و کسانی که نگران آینده تمدن بم هستند تلاش کنم، توضیح دهم و خوشبختانه این افراد دلسوز هم یا قانع می‌شوند و یا نهایتا به گفت‌وگوی خود ادامه می‌دهیم اما می‌بینم که برخی اتفاقات از سوی معدود افرادی، واقعا از مرز انصاف خارج است. چون پیش فرض ذهنی آنها از صحنه به در کردن اسماعیلی به هر قیمتی است. حتی به قیمت ورود به حریم خصوصی من. فرزندان من چه گناهی کرده‌اند که به ندرت من را باید ببینند؟ نوزاد هشت ماهه من چه گناهی کرده که از پدرش غریبی می‌کند؟ همسر من چه گناهی کرده که برایش پیام می‌فرستند که اگر شوهرت از بم نرود و این کارها را کنار نگذارد ما در بم بچه‌هایت را نفرین می‌کنیم؟ می‌دانید چه بر این مادر و من می‌گذرد؟ جرم من این است که شب و روزم را وقف تولید و اشتغال و سرمایه‌گذاری و خلق ارزش افزوده بیشتر برای مردم بم کرده‌ام؟ جرم همسر من و فرزندانم تحمل دوری من و سختی و صبوری در برابر این سرکشی به حریم خصوصی‌شان است؟ خب من از مردم عزیز بم و نخبگان واقعی و فعالان مدنی دلسوز توقع بیشتری دارم. من از بزرگان شهر و معتمدین مردم توقع بیشتری دارم. این سرمایه و این پولها مال خودشان است و برای حفظ و بالابردن ارزش آن باید به کمک من بیایند. آقای رحیم‌نژاد، برای اینکه همه این مسایل به قول شما در مسیر توسعه پایدار بم قرار گیرد باید همه کمک کنند. من از همین مردم هستم چرا عده‌ای مدام تلاش می‌کنند از من چهره‌ای مافیایی و اینکه به جایی وصل هستم بسازند؟! من اگر پولی خرج تیمی می‌کنم که هیچ درآمدی ندارد، فقط برای امید و خوشحالی زنان و دختران بمی است که این تیم قهرمان از دست نرود. برپایه همان اعتقادی که اول سخنانم گفتم می‌خواهم پولی که از بم نصیبم می‌شود آن را به صاحبان اصلی‌اش برسانم. این تیم خاتون بم است نه تیم معدن خان‌خاتون بم. یک گوشه‌ای از پیراهن تیم لوگوی انگلیسی مجموعه ماست و شاهدید که نماد بزرگ و اصلی پیراهن تیم برخلاف قبلا ارگ بم است. تیم درآمدی ندارد اما امید و خوشحالی و افتخار و شکوفایی استعدادها را که برای مردم بم دارد. خب با افتخار این کار را می‌کنم. چه خودم تصمیم گرفته باشم چه مسئولین از من خواسته باشند. در معدن، کارخانه، کشاورزی، گردشگری و حتی در ورزش و مسایل فرهنگی و اجتماعی بم هر کار که از دستم بربیاید و تا هر زمان که بگذارند سرمایه‌گذاری مالی و غیرمالی خواهم کرد.
آقای اسماعیلی در ادامه می‌گوید: این روزها در کنار مسایلی که ایجاد شده و پیشنهادات زیادی که از شهرهای اطراف برای فعالیت دارم یا تصمیماتی که خودم احتمالا برای انتقال برخی از مجموعه فعالیتهایم از بم به زنجان یا سایر نقاط استان مثل گلباف یا جیرفت یا خارج از کشور بگیرم، به این مساله فکر می‌کنم که باید کمی خودخواه شوم. کمی به فکر خانواده‌ام باشم. به توصیه برخی دوستان فکر می‌کنم که نباید تا این حد خودت را اذیت کنی. به حرفهای برخی از مشاورینم فکر می‌کنم که می‌گویند قطعا نباید فاز توسعه و گسترش فعالیتهای اقتصادی‌ات در بم باشد. به حمایت و قول و قرار مسئولین بم فکر می‌کنم و به دلگرمی برخی از دلسوزان بم و کشاورزان روستایی و مردم. و حتی در میان همین دوستان محیط زیستی هستند کسانی که به من می‌گویند اسماعیلی، ما قدردان هستیم و مشکلی با کارهایت نداریم و فقط نگرانی ما را رفع کن و من هم تلاش می‌کنم و وظیفه من این است که تا جایی می‌توانم نگرانی این عزیزان را رفع کنم.
باری، پس از خواندن سخنان آقای اسماعیلی برمی‌گردم به موضوعی که در حال گفتن آن بودم. اینکه توسعه پایدار سه جنبه مهم اقتصادی، محیط زیستی و اجتماعی دارد که دو جنبه محیط زیستی و اجتماعی در مملکت ما تا حد زیادی مغفول مانده و دکتر اسماعیلی اگرچه در اقتصاد مهارت دارد و مدعی است در بخش محیط زیست هم تا اینجا قانونی عمل کرده و معتقد و متعهد است که آن را در آینده نیز به طور جدی پیگیری کند اما در بررسی جنبه اجتماعی این اقدام پذیرفت که پیش‌بینی خاصی انجام نداده بوده و تنها زمانی که زمزمه‌های ورود او به موضوع خرما مطرح بوده، احتمالا می‌داده که عده‌ای که سودشان در دلالی خرماست و یا افرادی که یک زمانی به او پیشنهاداتی برای همکاری داشته‌اند و وی نپذیرفته، بخواهند در مسیرش سنگ‌اندازی کنند و آتش این دغدغه‌مندی را شعله‌ور و مسیر آن را منحرف کنند. وی گفت که این پیش‌بینی‌اش به وقوع پیوسته و برای اثبات این موضوع اسناد و مدارکی نیز در دست دارد.
موضوعِ بررسی‌های راهبردیِ جنبه‌های اجتماعی اقدامی که باید ذیل توسعه پایدار تعریف شود، مباحث مختلف و متعددی را در حوزه اجتماعی از جمله مشارکت، اعتماد، سرمایه و آسیبهای اجتماعی و… شامل می‌شود و نگارنده معتقد است که این موضوع سنگ‌اندازی و تحریک و آتش بیار معرکه شدن دلالان خرمایی که آقای اسماعیلی گفته نیز، جز کوچکی از این بررسی‌ها یا پیش‌بینی‌ها است و برای مواجهه صحیح با آن و حل اینگونه مسایل، برنامه و طرح مناسبی می‌توانست در دست داشته باشد. مثلا در پرداختن به این جز کوچک است که ما با بزرگترین تناقض مساله خان خاتون مواجه می‌شویم. اینکه چطور بابک اسماعیلی قصد سرمایه‌گذاریهای کلان و بلند مدت در کشاورزی و خرمای بم را دارد (و همین چند روز پیش در ۵ دی مراسم کلنگ زنی آن را انجام داد) اما کمی آن طرف‌تر و با احداث کارخانه‌ای، قصد برهم زدن نظم اقتصاد کشاورزی وسیع و حیات تمدن قناتی بم را دارد؟ یعنی آیا می‌شود در این شبهای سرد بم، هم شعله بخاری را زیاد کرد و هم درب و پنجره خانه را باز گذاشت؟ شدن که می‌شود اما عقل سلیم اجازه چنین کاری را نمی‌دهد. نه به صاحب خانه نه به ساکنین آن. برای هر کدام از ما فکر کردن و بررسی جنبه‌های مختلف این تناقض، می‌تواند به حل مساله کمک کند. یکی از این جنبه‌ها جنبه‌ی ضمانتی آن است. یعنی اینکه آقای اسماعیلی حتی اگر خودش هم نخواهد، با سرمایه‌گذاری کلان و اجرای همزمان دو پروژه صنعتی و کشاورزی‌اش در غرب و شرق بم، خودبه‌خود بزرگترین تضمین به آسیب ندیدن مساله کشاورزی بم از ناحیه احداث کارخانه دارزین را می‌دهد.
وی در بخش دیگری از سخنانش و در پاسخ به سوال من در خصوص امکان جابجایی کارخانه در شهرستان بم اظهار می‌کند: به دلیل برخی الزامات مالی و زیرساختی از جمله تامین برق و جاده و… هیچ جانمایی در شهرستان بم بهتر از اینجا نیست و هرجای دیگری ما را متحمل هزینه‌های زیادی می‌کند که دیگر به صرفه نیست. مگر اینکه کارخانه را مثلا به گلباف یا زنجان ببریم که از لحاظ تامین برق بسیار راحت‌تریم. ما حتی می‌توانیم مکان را به منطقه ایست بازرسی مرصاد محلی که کارخانه فروآلیاژ هست منتقل کنیم. در این صورت هم از پست برق آنجا براحتی می‌توانیم استفاده کنیم هم خیلی از مسایل زیست محیطی را ندارد و هم موقعیت امنیتی و ارتباطی خوبی دارد. اما مساله این است که نمی‌خواهیم کارخانه از بم خارج شود. حالا که از بم نمی‌خواهیم خارج شویم باید صرفه اقتصادی را هم مدنظر داشته باشیم. همین وقفه‌ای که این چند ماه در کار ایجاد شده، شرایط را به کلی عوض و برخی پارامترها را تغییر داده است. داد و ستد در بازارهای جهانی فلزات شرایط پایدار و مثبتی که همیشه ندارد. مثل هر چیز دیگری. عنصر زمان به روند اجرای کار تاثیر زیادی گذاشته و همیشه نمی‌شود از فرصتها به خوبی استفاده کرد. از طرفی به هیچ وجه هم قصد تن دادن به حرفهای غیرمنطقی یا برخی غرض‌ورزی‌ها را هم ندارم. چون اینها در ادامه هم ضربات سنگین‌تری به مجموعه‌ی ما می‌زند و هم ضربات و آسیبهای جبران‌ناپذیری به بم و روند توسعه‌ی آن.

۶ ‌خانه دوست کجاست؟ خانه خاتون کجاست؟
آرمان ما برای بم، این باغشهر اهورایی زیبا، این مهد تاریخ و تمدن وخانه‌ی خاتون قصه‌ها و اساطیر، این آشیانه‌ی امن انسانهای نجیب، کوشا و تمدن‌ساز کویر پس چه باید باشد؟ جز این باید باشد که برای حفظ و تاب‌آوری، احیا و بسط این تمدنِ جهانی شده تلاش کنیم؟ نه، ما آرمانی جز این نداریم. اما از توسعه گریزی هست؟ نه. راه فراری نداریم. باید توسعه پیدا کنیم. اما پایبندیم به پایداری این توسعه. هدف اصلی و آرمانی ما پایداری و ماندگاری سرزمینی و تمدنی بم است. ما برای این تمدن به ارث رسیده از نیاکانمان، توسعه پایدار می‌خواهیم. فارغ از مساله خان خاتون و در یک دید کلان‌تر، هر ایده، پروژه و سیاستی در بم بزرگ از سوی هرکسی یا هر نهادی اعم از حاکمیتی یا خصوصی یا حتی مردمی، اگر اجرا یا حتی صرفا مطرح شود، باید در مسیر توسعه‌ی پایدار و تاب‌آور بم باشد وگرنه در یک سیر طبیعی، محکوم به شکست است. توسعه‌ای که قطار آن روی ریل سیاستگذاری صحیح اقتصادی، اجتماعی و محیط زیستی است. خانه دوست اینجاست.

ایجاد صنعتی پاک و پیشرفته با نظارتهای سختگیرانه محیط زیستی

بخش عمده‌ای از فعالیتهای مجموعه اقتصادی بابک اسماعیلی و همچنین کلید خوردن موضوع احداث کارخانه فرآوری شمش روی در دارزین در زمان مسئولیت رضا اشک در کسوت فرماندار بم در سالهای میانی دهه نود آغاز شد. همزمان با بحثها و گفت‌وگوها و حاشیه‌ها درخصوص احداث این کارخانه، نیمه آبان امسال آقای اشک که هم‌اکنون مدیرکل حوزه استاندار کرمان هست، در پستی اینستاگرامی در این خصوص واکنش نشان داد. او در این مطلب بر رعایت جنبه‌های محیط زیستی تاکید زیادی کرده اما آنطور که از این نوشته برمی‌آید، با احداث کارخانه درصورت پیشرفته بودن تکنولوژی، پاک بودن آن و اعمال نظارتهای سختگیرانه محیط زیستی از سوی دولت و سازمانهای مردم نهاد بر آن نیز موافق است. آقای اشک نوشته:

به نام آفرینده هستشی بخش
این جهان کوه است و فعل ما ندا
سوى ما آید نداها را صدا
مولانا


بخش اول:
امروز صبح از بم عازم کرمان بودم. در حدود بیست کیلومتری بم در دشت دارزین ، رادمردی را دیدم که پرایدش را در کنار جاده پارک کرده بود و با سه ظرف بیست لیتری مشغول آبیاری چند نهال بود. نخواستم با گرفتن عکس و فیلم مزاحمش شوم اما برهمت این دوستدار طبیعت که نمی شناختمش درود فرستادم. این حرکت وی ناشی از هر حس درونی و علاقه ای که بود نمونه ای والا از مسئولیت پذیری انسان در برابر طبعیت است.
بخش دوم:
تابستان سال ۱۳۷۰ بعد از فارغ التحصیلی مدت چند ماهی را با جهاد سازندگی (آن زمان) بم همکاری می کردم. اولین کار اجرایی که انجام دادم در واحد تازه تشکیل آبخیزداری به مدیریت جهادگر مخلص، با صفا و تلاشگر شادروان حسین میراسدی، نقشه برداری اولیه مسیر انحراف آب از رودخانه فصلی ابارق به سمت شمال جاده برای ایجاد پروژه آبخیزداری در دشت دارزین بود. البته این طرح هنوز در حال تکمیل است و منشاء برکاتی از جمله تغذیه سفرهای زیر زمینی و احیای پوشش گیاهی است. ناگفته نماند برای حفظ پوشش گیاهی در این دشت در سالهای اخیر منابع طبیعی هزینه ها و زحمات زیادی کشیده که در خور تقدیر است.
بخش سوم:
همانطور که از مطالب فوق مشخص است حفظ محیط زیست و منابع طبیعی دشت دارزین قطعا هم برای مردم و هم مسئولین دولتی مهم است و هردو گروه به اهمیت آن واقفند.
انشاءا… در قضیه سرمایه گذاری صنعتی در این منطقه (دشت دارزین) دلسوزانه، با حفظ محیط زیست ، با همکاری بخش خصوص و دولتی با رعایت قوانین و مقرارت و ایجاد صنعتی پاک در حد استانداردهای روز دنیا با نظارت سختگیرانه باعث رشد و شکوفایی منطقه خواهند شد. این همکاری می توانند از طریق ایجاد یک سازمان مردم نهاد با گرایش تخصصی محیط زیست توسط دلسوزان و فرهیختگان شهرستان بم نظامند شود.
به امید روزی که محیط زیست از دغدغه های جدی همه ی ما باشد.

چاپ شده در شماره ۲۵۷ هفته نامه طلوع بم

 

بیشتر بخوانید

مشروح جلسه بررسی اعتراض تعدادی از کشاورزان و مالکان قنات نسبت به احداث کارخانه فرآوری سرب و روی در دشت دارزین بم
گفتگو برای بم

محمد درویش در باغشهر بم/ بم صندوق ارزی پایدار استان کرمان و ایران است

 

لینک کوتاه : https://toluearg.ir/?p=9974

ثبت دیدگاه

انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.