الف- تاریخ بم آمیخته به افسانه و اسطوره و تراژدی و حماسه است. بهمن پسر اسفندیار پس از کشته شدن رستم به حوالی بم کنونی میآید و در اینجاست که فرامرز (به روایتی پسر رستم و به روایتی نوهی او) را میکشد و جهت تسلط بر منطقه، ارگی بنا مینهد که به نام او ارگ بهمن و سپس با تحریف و تغییر کلام، تبدیل به ارگ بم میشود.
ب- در زمان حمله اسکندر، یک سردار دلیر با لقب “آسپیکان” در برابر لشکر جرّار و خونخوار اسکندر، مقاومت دلیرانه و بینظیری چون آریوبرزن دارد. آسپیکان سرانجام کشته میشود و قریه موجود در نزدیکی شهر بم به افتخار او نامگذاری می شود . (آس در معنای سنگ هنوز در واژههایی مانند آسیاب=سنگ و آب و دستاس= دست و سنگ، کارکرد دارد.)
پ- اردشیر بابکان قدرتطلب و خونریز بود. او برای رفع موانع سلطنت خود حتی برادرش را کشت. اردشیر تمام ایران را تصرف کرد؛ اما در این منطقه با مقاومت جانانه، مردانه و شگفتانگیز هفتواد مواجه شد و در جنگ اول به سختی شکست خورد. بنابراین بعدها در یکی از قدیمیترین دروغهای مکتوب تاریخ ادبیات ایران و جهان، وانمود شده که هفتواد جادوگر بوده است! هفتواد نیز در جنگ دوم به جهت فریب و نیرنگ اردشیر، شکست خورد اما نام او هنوز به نیکی برپاست.
ت- سید طاهرالدّین یکی از عرفای وارسته و مردان حق است. او مورد احترام فراوان شاه نعمتا…ولی بود. آن طور که بنا به وصیت ایشان، جماعت مریدان در ماهان صبر کردند تا سیدطاهرالدین از بم بیاید و جهت خاکسپاری شاه نعمتا… نماز بخواند.
ث- پهلوان علی بمی با از خود گذشتگی در هنگامه نبردی سخت، از جان خود گذشت تا جان مخدوم خود (امیرمبارزالدین محمدمظفر سرسلسله آل مظفر) را نجات دهد. استاد باستانی پاریزی به این موضوع نسبتا مفصل پرداخته است.
ج- رفعت نظام نرماشیری در دفاع از مشروطه و قانونگرایی شخصی بود مانند ستارخان. او با همکاری یار نزدیکش محمدعلی خان رئیس نظمیه کرمان، شهر کرمان را محاصره کرد تا حاکم مستبد و وابسته به قاجاریه را خلع کند، اما با نیرنگ سرکنسولگری انگلستان و حاکم مستبد کرمان و جماعتی دیگر، آن دو یار دستگیر شده و در بردسیر به دار زده شدند.
چ- کریم کاویانی شخصیتی اعجابآور و از لحاظ مردمداری و عدالتخواهی کم نظیر داشت. کازانتزاکیس رمانی دارد با نام “سرگشته راه حق” و به گمانم این عنوان در مورد شهید کاویانی نیز مصداق دارد. او در رژیم سابق تغییر باور و دین داد. بعدها به طرزی فعال به انقلاب ضد استبدادی سلطنتی پیوست و به محض شروع جنگ تحمیلی، ایشان به مقابله با حزب بعث و صدام متجاوز و خونخوار شتافت و البته شهید شد.
ح- مدتی است که من به بم آمدهام تا آنچه را که آموختم در اختیار همشهریانم بگذارم. تا اینجا توانستهام که موافقت اولیه برای برگزاری دوباره جشنواره سراسری طنز و کاریکاتور بم را بگیرم اما یکی از آرزوهای من این است که بتوانم تاریخ اجتماعی بم از بهمن و هفتواد تا شهید کریم کاویانی را –که در فتح خرمشهر شهید شد- در چند جلد رمان بنویسیم و حداقل قسمتی از آنها را در قالب فیلم کوتاه در بیاورم.
سخن آخر- تشکر از مهربانی و خدمات دیگران امری اخلاقی است و من بر عهده خود میدانم که صمیمانه سپاسگزار دوستانی باشم که از آغاز تا کنون مرا تنها نگذاشتهاند. منظور تشکر از خانمها اعظم جوشایی و سامنژاد و آقایان پشتیبان، دکتر عزیزآبادی، رامین ولندیاری، دکتر قاسمی و تمام اعضا شورای شهر و همچنین آقای مهندس برایینژاد است که همچون خواهران و برادرانم از من حمایت کردهاند. همچنین سپاسگزار دوستان هنرمند و روزنامهنگارم هستم. آقایان حسن صبوری، مسعود احمدیفرد، امیر یعقوبی، مهندس محمدجواد رحیمنژاد، مهندس بهنام خداشناس، سروش درویشی، شهرام جرجندی و علیرضا خواجه نظام.
نتیجه نهایی- در بخشی از منظومه “آرش” آمده است: «دلم از مرگ بیزار است / که مرگ اهرمنخو آدمیخوار است …/ ولی آن دم که نیکی و بدی را گاه پیکار است / فرو رفتن به کام مرگ شیرین است / در همان بایستهی آزادگی این است…»
باری، آنچه از نامداران تاریخ اجتماعی شهر گفته شد و در مواردی گفته هم نشد، همراه با جنگ و حماسه و تراژدی بود. در مقاطعی از تاریخ، برای دفاع از وطن و نجابت و جوانمردی، چارهای جز ایستادگی و حتی شهادت نیست و به گمانم جای دریغ است؛ اگر نسلهای بعد از طریق هنرهایی چون شعر و داستان و سینما و نمایش و نقاشی و امثالهم با سازندگان تاریخ شهر و وطن خود آشنا نشوند و در این میان منظورم حتی بیان زندگی هنرمندانی چون داریوش رفیعی و ایرج بسطامی و کورس سرهنگزاده یا ریاضیدان نامدار پرویز شهریاری نیز هست و البته این همه عزمی جزم و همیاری وسیع میخواهد.