طلوع بم – بهنام خداشناس: به نظر نمیرسد کسی باشد که زلزله بم را به یاد نداشته و عزیزی را از دست نداده باشد. زلزلهای که خیلی از ساختارهای اقتصادی، کالبدی و اجتماعی را نابود کرد. هفده سال از این رخداد میگذرد. این واقعه و اثرات آن همچنین روند بازسازی شهر، از جنبههای مختلف قابل بررسی است.
به نظر شما، بم بعد از هفده سال در چه وضعیتی قرار دارد و برای رسیدن به نقطه مطلوب چه میزان کار و راه داریم؟ آیا حال مردم این منطقه بعد از این همه مدت خوب است و آنها راضی هستند؟ آیا تاب و تحمل شهر برای مواجهه با بحرانهای دیگر سنجیده شده است؟
آیا شهر و مدیریت شهری درسهایی برای زلزله و بحرانهای دیگر آموخته است و برنامههایی برای روبرو شدن با این مسائل تدوین کرده است؟ شهر با چه بحرانهای طبیعی و غیرطبیعی دیگری ممکن است روبرو شود؟ آیا همه آنچه از بین رفت و تخریب شد؛ در احیا و بازسازی و توسعه مجدد شهر مد نظر قرار گرفته است؟ چه جنبههای از این بازسازی از اولویت بیشتری برخوردار بوده و هستند؟
در زلزله، تخریب آنچه قابل لمس و مشاهده است برای همه قابل درک و مشهود است. (و البته در گذشت زمان تا حدی قابل جبران) اما این همه ماجرا و جنبههای متعدد یک شهر و جامعه نیست. اگر املاک، ماشین، اسباب و… که سرمایههای اقتصادی ما بودند از بین رفتند؛ اگر نزدیکان، اقوام و افراد با سوادِ توانمند که سرمایههای انسانی ما بودند را از دست دادیم؛ اگر افسوس از دست دادن سرمایههای ارزشمندی که نماد، شهرت و افتخار ما محسوب میشدند را میخوریم. مثل بسطامیها، ارگ بم، خانهباغها و… که سرمایه نمادین ما به حساب میآیند؛ سرمایهای بسیار مهمتر وجود دارد که به عنوان تار و پود، ساختار و بافت جامعه را شکل داده و نقش پیوند دهنده اجزا جامعه را به عهده دارد. سرمایه اجتماعی. سرمایهای که نه تنها باعث میشود در بحرانهایی مثل زلزله، بیماریهای فراگیر(مثل کرونا و…)، بحرانهای اقتصادی و… کمر خم نکنیم بلکه قدرت و توانی خواهد داد که قبل از وقوع هر رخداد و حادثهای آمادگی لازم و تاب و تحمل کافی را داشته باشیم. وجود این سرمایه این قدر ارزشمند است که یکی از معیارهای ثبت بم در فهرست میراث جهانی ساختار ارزشمند اجتماعی و روابطی است که در یک کار گروهی گسترده و مداوم، این منطقه را برای زندگی مساعد کرده است. روابطی که در شکل گیری باغ، قنات و نظام آبیاری و کشاورزی این منطقه و همچنین آداب و رسومی از قبیل عزاداریها، جشن و دورهمیها و… خود را نمایش میدهد. به گونهای که هویت ما بدانها گره خورده است.
این سرمایه در غم و شادی در کنار ما و حامی ما بوده است. از مراسمی مثل عاشورا گرفته تا نوروز و شب یلدا. از گلریزانهای خیرخواهانه گرفته تا برگرداندن صاحب عزا به محل کار طبق آیین و آداب خاص که در همین بازار قدیم بم رخ میداد و متاسفانه آن را از دست دادهایم. اگر به مصداق و مثالهای سرمایههای اجتماعی دقت کنیم متوجه خواهیم شد یکی از مهمترین رکنهای یک جامعه و شهر این سرمایه ارزشمند است که متاسفانه در زلزله دی ماه ۸۲ بم شدیدا شروع به لرزیدن و سست شدن بیشتری کرده و هر روز در حال لرزیدنهای مکرر دیگری است. لرزههای مداومی که به مرور و آهسته ساختار جامعه را بیش از پیش متزلزل میکند و خبر از زلزلهی اجتماعی مهیبی در آینده میدهد.
فقدان و کمبود سرمایه اجتماعی به شکل بیاعتمادی، عدم مشارکت اجتماعی و بیمسئولیتی در قبال سرنوشت جمع و جامعه، بیتفاوتی و دلسوزی نبودن و گذشت نکردن نسبت به همدیگر، تخریب یکدیگر، ناتوانی در انجام کارگروهی و در مجموع خودش را به صورت نارضایتی ما از زندگی در یک جامعه و در کنار همشهریان در حال نشان دادن است. فقدان سرمایه اجتماعی شکلگیری جریان اقتصادی را متوقف میکند، سرمایههای انسانی را فرسوده کرده و از نفس میاندازد و مانع شکلگیری، بروز، ظهور یا تقویت سرمایههای نمادین و در کل مانع توسعه همه جانبه و پایدار میشود. اگر با این معیار مهم اجتماعی روند احیا، بازسازی و توسعه بم مورد ارزیابی و بازبینی قرار نگیرد؛ زلزلهای شدید تر این جامعه و شهر را خواهد لرزاند و خیلی از ساختارهای حیاتی و اجتماعی را از بین خواهد برد.
بهنام خداشناس- دانش آموخته مهندسی شهرسازی و فعال اجتماعی
چاپ شده در شماره ۲۴۴ هفته نامه طلوع بم