از آن جایی که راندن خوب است و از آن جای دیگری که همه معتقدیم با احتیاط راندن مهم ترین نکته در رانندگی است؛ اما اساسا چون الزامی وجود ندارد که حتما به چیزی که معتقدیم عمل کنیم، در نتیجه بی گمان ما انسانهای جایز الخطا لذت تند راندن را بر محتاطانه راندن ترجیح داده و تخته گاز می رویم که می رویم. لذا در این برههی حساس تاریخی مجبوریم در این ستون – که به آن ستونش هم هیچ فرجی نیست – دست به کار شده و ریشه از نوع دیگری از “رانش” برداریم و با وضع یکسری قوانین مهندسی- ترافیکی ملت را از این حالت انگشت به دهان ِ لِنگ در کجا درآوریم.
لازم است گوشزد کنم که این سخنرانی که تازه افتاده سر زبانها و مد روز شده از قدیم الایام بوده، یعنی این اطمینان را به شما بدهم که پدیدهی نوظهورغربی ِخاک بر سری نیست و لازم نیست خدایی نکرده به خودتان فشار بیاورید و دلواپس ماجرا شوید.
نقل است که اولین نفری که بر اسب سخن نشسته و آن را تا سر کوچهشان رانده و بعد بچههای محل طبل شادانه را برداشته و به دنبال او و اسباش بر آن کوبیده اند؛ سقراط نامی بود از اهالی کوچه یونان که گویا آن قدر در مقولهی راندن سخن عجول بوده که خب قدری هم شئونات اخلاقی را رعایت نکرده و با لباس حمام بر اسبِ سخن نشسته و تا سر کوچه تاخته در حالی که هی داد میزده: «یافتم … یافتم». راویان شیرین سخن میگویند وی در این حالت یک آلت گوشت کوب مانندی هم در دست داشته که متاسفانه بعدها گوشت کوب معلوم الحال، استحالهی فرهنگی – هویتی شده و به میکروفن که یک نام خیلی غربی است تغییر نام داده است. دوستان از اتاق فرمان اشاره می کنند گویا بنده دو رخداد تاریخی را با هم اشتباه گرفته ام ولی خب مهم نیست. مهم جان کلام است که کلام بنده از جان و دل، متقن است.
اصلا از این تاریخچه بگذریم برویم سر اصل مطلب، حالا کار به جایی رسیده که حقیقتا هر نمایندهی تازه به دوران رسیدهی مجلسی با بیست یا سی سال سابقه در امر سیاست و خطابه، برای خودش تربیون و دم و دستگاهی جور کرده و می خواهد از این سالن به آن سالن برود و تربیونش را پهن کند و هی توی میکروفن فوت کند و حضار برایش کف بزنند؛ خب مسلما و قطعا چنین چیزی امکان پذیر نیست. شما ببندید دوستان ما در صدا و سیمای ملی به چه خون دلی، کلی شمع و گل و پروانه را میآورند توی صحنه تا به هر لطایف الحیلی که شده؛ آلات قبیحهی موسیقی پوشیده شود و بعد یک عدد میکروفن مورد تایید میدهند به یک فرد مورد تاییدتر و به او اجازه می دهند تا به محض این که سی دی شروع به پخش کرد، واو به واو همان کلمه ها را لب بزند. خب وقتی برای یک کنسرت نیمه زنده این همه تمهیدات در نظر گرفته میشود درست است که به یک نمایندهی مجلس اجازه بدهیم بدون اجازه و در نظر گرفتن ملاحظلات لازم متن تایید نشدهای را در مکان تایید نشدهتری بخواند. حالا فرض کنیم با تمام وقتی که این نمایندگان، از ملت با سخنرانی در خانه ملت میگیرند، بخواهیم برای حفظ هوای معتدل کنونی به ایشان اجازهی سخنرانی بدهیم. برای تحقق این امر موارد ذیل پیشنهاد میگردد:
یکم- سخنرانان پس از امتحان کتبی آیین نامهی سخنرانی به پنج دسته شامل: الف۱، الف۲، ب۱، ب۲، ع.م تقسیم گردند. سخنران ع.م از ورود به سالنهای بزرگ، شهرهای خیلی بزرگ، شهرهای آلوده به بارانهای گوجهای اکیدا خودداری نموده و سایر دستهها با ارایه گواهینامه، امکان سخنرانی در محلهای مورد تایید را داشته الا گروه ب۲ که هرگونه سخنرانی ایشان در شب ممنوع می باشد.
دوم- از یک کیلومتر مانده به سالن محل سخنرانی تا داخل سالن، تابلوهای هشداردهندهی “گردش به چپ ممنوع “نصب گردد.
سوم- در مقابل دیدگان سخنران تابلویی بزرگ نصب گردیده و عبارت “بین خطوط برانید” روی آن درج شود.
چهارم- قبل از شروع سخنرانی حتما دنده سنگینِ سمت راست جناغ سینه سخنران تست و از درست بودن آن اطمینان حاصل شود.
پنجم- در انتهای جلسه هیچگونه پرسش و پاسخی صورت نگیرد، مگر این که مطمئن شده باشیم همه سوالات، سوال است نه تهمت.
منتشر شده در شماره ۱۵۱ هفته نامه طلوع بم