کرمان ورزشکاران بسیاری به عرصه ورزش معرفی کرده؛ از زهرا نعمتی قهرمان که سومین مدال طلا در بازیهای پارالمپیک را بهدست آورده تا فوتبالیستهایی که در تیمهای لیگ برتری توپ میزنند و گاهی در قامت ستاره ظاهر شدهاند. اما قهرمان اصلی داستان ورزش این شهر بانویی است که از میان آوارهای زلزله تلخ و مهیب بم برخاست و همهچیز را از نو ساخت. مرضیه جعفری، کسی که برای نخستین بار تیمهای فوتسال و فوتبال بانوان را در بم راه انداخت اما بعد از زلزله پنجم دیماه ۱۳۸۲همه شاگردانش به شکل کاملاً تراژدیکی جانشان را از دست دادند و همه اندوختههای خانم مربی هم یکشبه بر باد رفت. مرضیه جعفری چندماه بعد یکبار دیگر دختران مصیبتزده بم را دور هم جمع کرد و یک تیم تازه به نام شهرداری تشکیل داد؛ تیمی که از بازماندگان آن زلزله ترسناک تشکیل شد و ۷بار عنوان قهرمان لیگ فوتبال بانوان ایران را تصاحب کرد. روایتهای مرضیه جعفری از روزهای قبل و بعد از زلزله بم خواندنی است؛ آن هم در سالگرد یکی از مهیبترین زلزلههای تاریخ ایران.
نام شما بهعنوان نخستین مربی تیم فوتسال بانوان کرمان در تاریخ ورزش این شهر به ثبت رسیده. تیم فوتسال شهرداری بم از چه موقعی و چگونه سر و شکل گرفت؟
سال ۱۳۷۷بود که فوتسال زنان در ایران راه افتاد. من آن موقع ۱۶سالم بود و بهخاطر اینکه پدرم در کرمان مربی فوتبال بود، تیم فوتسال شهرداری بم را تشکیل دادیم و بهعنوان مربی- بازیکن در این تیم کارم را شروع کردم. من از بچگی با برادرم به زمین فوتبال پدرم میرفتیم و آنجا فوتبال بازی میکردیم و گاهی در حیاط خانهمان پا به توپ میشدیم. یک روز در یکی از روزنامههای محلی خواندم که فوتسال بانوان در ایران راه افتاده. همان موقع به تربیتبدنی بم رفتم و مسئولان تربیتبدنی را در جریان قرار دادم. آنها هم گفتند مربی نداریم اما از آنجا که روی من شناخت داشتند گفتند اگر میتوانی تیم فوتسال را راه بینداز و بهعنوان مربی – بازیکن با این تیم کار کن. کارم را شروع کردم اما چندان مورد استقبال قرار نگرفت. تا ۶ماه فقط با یک بازیکن کار میکردم اما بعد از مدتی تعداد بازیکنها به ۱۰نفر رسید و تیم فوتسال شهرداری بم سر و شکل گرفت.
همان موقع بود که زلزله بم به وقوع پیوست؟
در سال ۱۳۸۲ما در همه ردههای سنی، تیم فوتسال داشتیم تا اینکه زلزله بم همهچیز را تحتتأثیر قرار داد. آن موقع همسر من برای ادامه تحصیل به اصفهان رفته بود و مدام در مسیر بم به اصفهان رفتوآمد میکردم. وقتی هم که زلزله آمد من در اصفهان بودم و ساعت ۸صبح پنجم دیماه که بیدار شدم خبر وقوع زلزله بم را شنیدم.
چطور از مرگ بازیکنان و متلاشیشدن تیمتان با خبر شدید؟
وقتی خبر زلزله را شنیدم به بم آمدم تا ابتدا از پدر و مادرم و خانواده و اقوامام خبر بگیرم. بعد هم دنبال این بودم که ببینم چه سرنوشتی برای شاگردانم رقم خورده است؛ آن هم در شرایطی که تقریباً چیزی از بم باقی نمانده بود. حدود یکماه طول کشید تا فهمیدم همه بازیکنان در زلزله بم جانشان را از دست دادهاند.
چطور از تکتک بازیکنان خبر میگرفتید؟
بم شهر بزرگی نیست و خانواده و اقوام بازیکنانم را میشناختم. شهر ما با خاک یکسان شده بود و تقریباً آدرسی وجود نداشت. هر چند روز یکبار اقوام و بازماندگان بازیکنانم را میدیدم و سراغشان را میگرفتم اما هر بار میشنیدم که در زلزله جانشان را از دست دادهاند. الان که ۱۸سال از آن روزها گذشته هنوز با بغض و اندوه درباره جانباختن بازیکنانم صحبت میکنم.
در کرمان شما را بهعنوان مربیای که رابطه عاطفی عمیقی با بازیکنانش برقرار میکند، میشناسند. چطور خبر مرگ تکتک شاگردانتان را هضم میکردید؟
با شاگردانم که بعضا سنشان از من بیشتر بود رابطه صمیمانهای داشتم و خیلی برایم دردناک بود که پیگیر مرده یا زندهبودنشان باشم. موقع تمرین و مسابقه خیلی جدی بودم اما خارج از زمین فوتبال بهمعنای واقعی رفیق بودیم. روزهای بسیار سختی را سپری کردیم. بم مثل شهر ارواح شده بود و برایم خیلی سخت بود که ببینم دختران بم هر کدام گوشهای نشستهاند و دیگر انگیزهای برای ادامه زندگی ندارند. در خلوت خودم به این شرایط خیلی فکر میکردم. بهخودم میگفتم حالا که زنده ماندهای، باید برای شهرت کاری انجام بدهی. تنها کاری که میتوانستم انجام بدهم این بود که تیمام را از نو بسازم.
چندماه بعد از وقوع زلزله تصمیم گرفتید که تیم را از نو بسازید؟
حدود ۸ماه بعد این تصمیم را گرفتم. دختر بچههایی که خانوادههایشان را از دست داده بودند و احساس میکردم از نظر روحی و روانی شرایط خوبی ندارند، دور هم جمع کردم و گاهی خودم میرفتم دنبالشان و آنها را سر تمرین میآوردم. به هر حال شرایط طوری بود که کسی حوصله فوتبال را نداشت چون همه آنها پدر و مادر یا خواهر و برادرشان را از دست داده بودند. بنابراین مجبور بودم بالای سر این بچهها بروم و دستشان را بگیرم تا بلند شوند.
خیلی سخت است که یک مربی کارش را از صفر شروع کند. چقدر طول کشید تا تیم جدید ساخته شود؟
اواسط سال۱۳۸۳ بود که تیم فوتسال بانوان بم را راه انداختیم و یک سال بعد در مسابقات استانی قهرمان شدیم. بعد به مسابقات دسته سوم لیگ کشور راه پیدا کردیم و همان سال صعود به لیگ دسته دوم را جشن گرفتیم. سال۱۳۸۷ تیم فوتبال شهرداری بم را تشکیل دادیم و با همان بچههای بومی مقام سوم لیگ برتر را کسب کردیم. فکر میکنم خدا بهخاطر دل این مردم خیلی به ما کمک کرد.
نکته عجیب این است که اعضای تیم شما را بازیکنانی تشکیل میدادند که خانوادههایشان را از دست داده بودند و با همین شرایط قهرمانی در لیگ برتر بانوان را جشن گرفتید. در تیمتان چند بازیکن با چنین مختصاتی داشتید؟
ما بازیکنی داشتیم به نام گیتی بهزادپور که تمام اعضای خانوادهاش را از دست داده بود اما به یکی از ستارههای تیم ما بدل شد. بازیکنان دیگر هم کم و بیش اعضای خانوادهشان را در زلزله بم از دست داده بودند. این بازیکنان با فوتبال به زندگی برگشتند. این معجزه فوتبال یا بهتر بگویم معجزه ورزش است.
شما ۲۳سال روی نیمکت مربیگری تیمهای فوتسال و فوتبال بم دوام آوردهاید و حالا بهعنوان نماد امید در این شهر شناخته میشوید. بعد از گذشت این سالها مردم بم هنوز درباره آن تیمی که همه بازیکنانش جان باختند با شما صحبت میکنند؟
ما از سال۱۳۸۸با تیم شهرداری بم در لیگ برتر حضور پیدا کردیم و در این ۱۱دوره ۷بار قهرمان ایران شدیم و در بقیه سالها مقام دوم یا سوم را کسب کردیم. الان وقتی مردم مرا میبینند احترام میگذارند و این خیلی برایم ارزشمند است. یکبار بانوی سالخوردهای مرا دید و گفت هر شنبه برای دیدن بازی تیم شما پای تلویزیون مینشینم. یک نفر دیگر میگفت دختر بزرگم در زلزله بم جانش را از دست داد اما دختر کوچکترم در تیم شما بازی کرد. اینکه مردم با لبخند از این حرفها به من میزنند برایم لذتبخش است. الان همه ایران تیم فوتبال شهرداری بم را که الان به تیم خاتون بم تغییر نام داده میشناسند. مردم بم حالا با غرور درباره تیم شهرشان صحبت میکنند و تیمشان را ابرقدرت فوتبال بانوان میدانند.
شهر بم مثل تیم فوتبالش از نو ساخته شد یا آثار آن زلزله مهیب بهطور کامل از بین نرفته؟
ما در بم مسئولان دلسوزی داریم و تا جایی که در توانشان بوده، کار کردهاند اما بهنظرم هنوز خیلی جای کار دارد و مردم بم هنوز به حقشان نرسیدهاند. هنوز خیلی از خیابانهای ما آسفالت ندارد. درخواست من از دولت این است که بیشتر کمک کند تا بم به همان شهر سابق بدل شود.
چاپ شده در روزنامه همشهری شماره ۸۴۰۱ به تاریخ ۹ دی ۱۴۰۰