طلوع بم- بهنام خداشناس: هفده سال پس از زلزله بم؛ برای اینکه بدانیم در مساله بازسازی بم چه راهی رفته شد و خوب و بد آن چه بود؛ گفتوگوی هفتهنامه طلوع بم با دکتر علیرضا فلاحی استاد تمام دانشگاه شهید بهشتی تهران و مدیر گروه پژوهشی بازسازی پس از سانحه دانشکده معماری و شهرسازی این دانشگاه را میخوانید که در سال ۹۶ انجام شده است.
آقای دکتر از روزهای اول ورودتان به بم و چگونگی آغاز پژوهشهای مرتبط با بازسازی بگویید؟
ما روز دوم زلزله بم وارد آنجا شدیم و هنوز گروه پژوهشی بازسازی پس از سانحه تشکیل نشده بود و آن موقع ما گروهی از اساتید بودیم که مدرک دکتری را در بازسازی گذرانده بودیم. من در استرالیا و سایر اساتید هم در انگلستان تجربه بازسازی داشتند. بنابراین دانشگاه شهید بهشتی و دانشکده معماری بدون اغراق غنیترین و تنها مرکز پژوهشی بازسازی در کشور را راهاندازی کرد که اسم این گروه هم به گروه سوانح و بازسازی تبدیل شد.
بعد از زلزله به دلیل اهمیت شهر بم از لحاظ تاریخی و فراوانی تلفات زلزله و اینکه اولین بار در بم و کشور چنین حادثهای با این حجم افتاده بود راهی بم شدیم و بعد از مدتی غنیترین منابع را از جمله چندین پایان نامه ارشد، رساله دکتری وو گزارشات و مقالاتی که اساتید انجام دادهاند در ایران فراهم آمد که عمده آنها در مورد بم و مسایل مربوط به اسکان موقت و دائم، منظر فرهنگی بم، فرم شهر، سازمانهای مردم نهاد، ارزیابیهای مدیریتی، ستادهای معین، کسب و کارهای کوچک، تاب آوری کالبدی، مقایسه سیاستها و بناهای مذهبی بود.
از شاخصترین این تحقیقات میتوان به کار یکی از دانشجویان ما که روی موضوع نقش محیطهای دوستدار کودک در فرایند ساماندهی و بازسازی بم فعالیت میکرد اشاره کرد که به گونهای مشهور شد که به ایشان بودجه دادند تا برای ادامه تحصیل در مقطع دکتری به استرالیا برود. همچنین طرح بازسازی سبز در بروات هم پروژه مهمی بود که به موضوعاتی چون حس دلبستگی به مکان در بازسازی، مدیریت پروژه در بم، عدالت محیطی در بازسازی بم، تاب آوری، پیامدهای اجتماعی و… پرداخته است. ما با علم به اینکه اگر در سانحه سندنگاری کنیم و گزارشها را عرضه کنیم، میتوان در بلند مدت به نتایجی دست یافت که همین باعث شد دو سال بعد از زلزله گروه بازسازی پس از سانحه تشکیل و پروژههای ما نیز از آن زمان شروع شد.
مهمترین مسئله بازسازی آنروز در بم چه بود و چگونه به آن پرداخته شد؟
با حرکت در روند امداد و نجات، اسکان موقت و اسکان دائم بم ما خودبه خود وارد بم شدیم و از طرف وزارت مسکن و شهرسازی با آقای دکتر غفاری که استاد گروه شهرسازی هستند جز شورای عالی بم شدیم. ما به عنوان اساتید دانشگاه، بنیاد مسکن، مشاور مادر(مشاور نقش جهانی پارس) و پیمانکاران با مسئولیت مهندس کلانتری جلساتی مشترک بر سه مبنا (استحکام-مشارکت-هویت) برگزار کردیم. مبنای اول استحکام بود که باید بم محکمتر از گذشته ساخته شود و مبنای دوم مشارکت و استفاده از مشارکت آحاد مردم برای بازسازی منازلشان بود. مبنای سوم هم هویت شهر بود که حتما باید با اصول و سنتهای معماری بم ساخته شود. بنابراین بنیاد مسکن شهر را به ۱۳ منطقه تقسیم کرد و ستادهای معین مستقر شدند و کار ما ارزیابی مقطعی بود و این ارزیابیها در پایاننامهها از نظر زمانی لحاظ میشد و سعی میکردیم با دانشجوها همراه باشیم و به نوعی پروژه ها را همانجا برگزار میکردیم و در ترمهای مختلف کارگاه بازسازی شهر، کارگاه بازسازی روستا و کارگاه بازسازی منطقه داشتیم و سعی میکردیم رفت و آمد به بم را داشته باشیم.
وضعیت بازسازی بم را چگونه میبینید؟
میتوانم بگویم بم از سه مبنایی که مورد نظر بود (مشارکت، استحکام، هویت) گزینه مشارکت را توانستیم به صورت حداکثری انجام دهیم که یکی از نکات مثبت بازسازی بود. مشارکت مردم واقعا خوب بود. هر کسی مسئول کار خودش بود و انتظارات بیش از حد بالا نمیرفت و نکته منفی اینکه بعضی از مردم از دفعات مراجعه و طولانی بودن روند بازسازی اظهار شکایت داشتند. در بحث مشارکت هم مردم وقتی دنبال کارشان بودند به نوعی درگیر کار شدند که این هم سیاست خوبی بود. چون هم فشار به دولت کم شد و هم بازتوانی را در حین کار کسب کردند.
از آنجا که قبل از زلزله بم زلزله دیگری به این شدت به لحاظ جمعیت و عمق فاجعه در کشور نداشتیم بنابراین بم اولین نمونهی شهری و اولین و مهمترین آزمایشگاه بود که میتوانست مسائل مختلف با ابعاد مختلف را در آنجا مطالعه و پیدا کرد و هنوز هم هست. از آنجا که کار دانشگاه مطالعه و پژوهش میباشد از این رو با دفتر منطقه یونسکو در تهران یک پروژه پژوهشی مشترک را راه اندازی کردیم با عنوان مطالعه تحلیلی میان رشتهای آمادگی خطر برای بم و منظر فرهنگی میراث جهانی آن و بحث ما این بود که ما باید چه کنیم که بم در زلزله احتمالی آینده آمادهتر باشد و این بحث میان رشتهای بود به این معنا که با رشتههای دیگر مثل باستان شناسی، علوم اجتماعی، اقتصادی و علوم محیطی و اساتید دیگر کار میکردیم و نهایتا باید طرحی جامع را تهیه میکردیم که بم را به عنوان یک منظر فرهنگی و میراث در خطر محسوب میکرد و راهکارهای محافظت از آن را دربرمیگرفت. این کار نو سبب شد که تعدادی از دانشجوهای ما فقط روی ارگ بم کار کنند که الان نیمی از آنها برای ادامه تحصیل و گرفتن دکتری به برلین،کانادا و استرالیا رفتند و آنجا کار میکنند.
در بحث استحکام طبیعتا به خاطر زلزله روی بحث مقاوم سازی خیلی تاکید شد شاید به این تاکید وسواس هم اضافه شد و در کنار آن نظر مردم هم این بود که طوری پی و ستون را بسازیم که خراب نشود و این کار هم انجام شد در واقع مردم در حالیکه دنبال کار خود هستند آموزش هم میدیدند و در کنار آن مهندس ناظر خودشان هم بودند و نظر میدادند که این هم نکته مثبتی بود. من میتوانم به جرات بگویم ساختمانهایی که ساخته شده محکم هستند و اگر خدای ناکرده زلزلهای رخ دهد آسیب کالبدی حداقل است.
اما مبنای سوم که دل ما را هنگام ورود به بم به درد میآورد هویت بم است که تقریبا نابود شد. هویت که جز اصول سه گانه برنامهریزی و طراحی کالبدی بم بود به باد فنا رفت. شاید یک دلیلش این بود که ما زیاد مهندسی کار کردیم و شاید هم به استحکام زیاد بها دادیم. شاید هم مطالعهای درباره بم قبل از زلزله نداشتیم. الان که وارد بم میشویم اگر ارگ را در نظر نگیریم، بم هیچ تفاوتی با شهرهای دیگر ندارد. در بم شهر زده شدیم. ساختمانهایش شهری شده و کمتر نشانهای از اصالت معماری و باغشهری آن مشاهده میشود. شاید این خطا را بر عهده معمارها بگذاریم و شاید هم فشارهای سیاسی و رسانهای آن زمان که خیلی زیاد بود و فشارهای وارد شده در زمان زلزله نیز باعث شد تا بازسازی از تداوم و نظم دور شود. نکته دیگر اینکه کشورهای خارجی مثل تایوان اعلام کمک کرده بودند مدرسه میسازند اما با معماری و سبک خودشان. آن زمان رییس بنیاد مسکن مخالفت کرد ولی گفت حالا هزینه را میگیریم بعد خراب میکنیم و دوباره میسازیم غافل از اینکه مدرسه ساخته میشود و اصالتش را حفظ میکند. آنها نگذاشتند مدرسه خراب شود گفتند شکایت میکنیم و چند برابر از شما خسارت میگیریم و اینگونه شد که یک نوع دخالت فرهنگی در هویت شهر صورت گرفت که به نظر من اشتباه بود و اشتباه دوم این بود که خانههایی ساخته شد بدون توجه به اقلیم و شرایط مکانی و فقط به صورت یک جعبه طراحی شد که مهندسی بود و از فضاهای زیبا و هشتیها استفاده نشد. شاید به خاطر فشار کار و نداشتن الگوهای سنتی بم نشد تا خانههای قدیمی و سنتی داشته باشیم و این هم جز نقاط ضعف بازسازی بود. ولی در مجموع میتوان گفت بازسازی بم موفق بود. اما موضوع هویت شهری بم خیلی مهم است که تلاشها برای احیای آن باید بیشتر شود.
چه درسی از زلزله بم باید بگیریم؟
زلزله بم کتاب بزرگی است که درسهای فراوانی دارد اما از نظر من معلم بازسازی پس از سانحه، درسی که باید بگیریم این است که بازسازی باید قبل از سانحه انجام شود یعنی برنامه بازسازی قبل از سانحه باید آماده باشد نه در شرایط سانحه که برنامه با شتابزدگی مواجه خواهد شد. وقتی که میدانیم کشور ایران زلزله خیز است و همه جای آن گسل وجود دارد پس باید قبل از وقوع زلزله برای همه شهرها برنامه بازسازی داشته باشیم. برنامه بازسازی مستلزم داشتن الگوهای سنتی آن منطقه است. مثلا اگر ما الگوهای سنتی (زیستی، معیشتی، اقتصادی و اجتماعی) کرمانشاه را داشتیم برای اسکان به مشکل برنمیخوردیم.
جای چه چیزهایی در بم خالی است؟
ببینید اکثر مردم بم کشاورز بودند و تولیدشان خرما بود با وقوع زلزله در بم الگوهای معیشتی و اقتصادی قطع و شهر خراب شد. زلزله خلا معیشتی، اقتصادی و اجتماعی ایجاد کرد و طبیعتا نیروی دیگری آن خلا را پر کرد و همین باعث شد تا بگویند بم دیگه بم نیست چون بمیها یا فوت کردند یا مهاجرت کردند یا جای آنها را غیربومیها پر کردند که این هم به نوعی به هویت بم ضربه زد. بنیاد مسکن با ۱۲۰ هزار خانوار مواجه شد و سیاستهایش را به دو قسمت تقسیم کرد. برای کسانی که خانه داشتند اسکان موقت را در حیاطشان طراحی و فرصت انتخاب جانمایی آن را به صاحب خانه داد و بعدها این اسکان موفقترین اسکان بود چون بعدا بخشی از خانه یا محل کار شد. مثلا محل خیاطی، سوپر مارکت یا سالن آرایش شد و خیلی هم جا افتاد. از طرف دیگر کسانی هم بودند که مستاجر و تعدادی هم حاشیه نشین بودند که اسکان موقت آنها در اردوگاه فراهم شد. یازده نقطه خالی در شهر مشخص و اردوگاههای مختلف بر پا شد که قرار شد بعدا با اسکان دائم اردوگاهها نیز جمع آوری شود. برای اسکان دائم افرادی که در بم ساکن بودند اما زمین یا خانهای از خودشان نداشتند؛ ساختمانهای اجاره به شرط تملیک ۹۹ ساله در شهرک رزمندگان ساخته شد. سالها گذشت ولی اردوگاهها خالی نشدند و وقتی از ساکنان آنها سوال کردم چرا به خانه خودتان نمیروید میگفتند: بهتر از خانه قبلی من است. این اشکال کار بود که کانکسی مجهزتر از خانه قبل از زلزله داشتند. در اردوگاهها بسیاری از افرادی ساکن شدند که امید دریافت کمکهای زلزله به بم مهاجرت کرده بودند. این اتفاق دوباره در کرمانشاه تکرار شد و از کانکس به عنوان خانه دائم استقبال شد و این بعدا برای بنیاد مسکن معضل شد از طرفی مردم بیرون نمیرفتند و از طرفی مالکان زمین هشدار داده بودند که چرا بدون اجازه اینجا اردوگاه شده است. مسئله دیگر اینست که در بم نمایشگاه مصالح بر پا شد تا مردم در آن خانه هایی با مقیاس ۱/۱ را ببینند و انتخاب کنند ولی مردم سازه تیرچه بلوک، فلزی و بتنی را انتخاب کردند از طرفی هم بم پیشرفت کرد و نقاط آسیب پذیرش شناسایی و روی آن ساخت و ساز انجام نشد و بعد به واسطه جهانی شدن و جلب نظر افراد زیاد بیمارستانها، مدارس و حتی استادیوم ورزشی ساخته شد این هم جنبه مثبت بازسازی است. اینها همه ساخته شد ولی بم گم شد و به نظر من تا به ارگ نرسی نمیدانی کجا هستی در حالیکه قبل از زلزله با دیدن عکسهای بم به محض ورود با دیدن خانه ها، درختان و قنات ها میفهمیدی که اینجا بم است. امروز دیگر همه اینها گم شدهاند. همان هویت که عرض کردم. هویت بم باید احیا شود.
در خصوص مستند سازی توضیح میدهید لطفا؟
ما بعد از زلزله بم تصمیم به مستندسازی بازسازی های گذشته گرفتیم و از قدیمی ترین ایران که سال ۱۳۳۱ در روستای ترود در نزدیکی سمنان در زمان مصدق اتفاق افتاده بود شروع و در حال مستند سازی هستیم. اصول بازسازی در آن زمان را که کاری باستان شناسانه است استخراج و با پیرمرد و پیرزنها مصاحبه و سایت های آن موقع را مطالعه و برداشت میکنیم، کروکی میکشیم و دوباره بازسازی میکنیم و بصورت پایان نامه در میآوریم. زلزلههای اتفاق افتاده در سالهای ۱۳۳۱ترود، ۱۳۳۹ لار، ۱۳۴۱ بوئین زهرا (دوزک و روزک)، ۱۳۴۷ فردوس، ۱۳۵۱ قیر و کارزین فارس، ۱۳۵۷ طبس را به صورت ۷ جلد جمع آوری و تبدیل به کتابی با نام تاریخچه بازسازی ایران کردیم که از داخل آن اصول بازسازی و اصول ماندگاری را در میآوریم. ما الان به دنبال این مسئله هستیم که خانه هایی که الان میسازیم چرا بعد از ۵ سال کلنگی میشوند اما خانههایی که ۷۰ سال پیش ساخته شدهاند هنوز قابل استفاده هستند؟ همچنین در بم در مورد موضوعات مختلف دیگر تحقیق میکنیم؛ از جمله کسب و کارها چطور بازسازی شدند؟ سازمانهای مردم نهاد چگونه کار کردند؟ روند اسکان موقت اردوگاهها چگونه بوده؟ ستادهای معین چه مشکلات و فعالیتهایی داشتهاند؟ بحث فرم، تاب آوری، میراث فرهنگی، محیطهای دوستدار کودک، بازسازی باغ های بروات و… کار انجام میدهیم و باید در طرحهای تفصیلی و طرحهای جامع شهرها بخشی به عنوان برنامه بازسازی پس از سانحه احتمالی درج شود یعنی ما پیش بینی کنیم اگر اتفاقی افتاد از نظر معماری، شهرسازی و روابط اجتماعی چگونه میتوان این پیوندها را در زمان سانحه دوباره ایجاد کرد با توجه به اینکه در زمان سانحه به دلیل تلفات، فشارها و تبلیغها برنامه ریزی سخت میشود الان که خبری نیست باید انجام شود. اگر قرار بود این برنامهریزی برای بم انجام شود، ارگ را آیکنی در نظر میگرفتیم و شهر را بر اساس آن طراحی کرده و میساختیم. وقتی مردم شهر هم میگویند اینجا دیگر بم نیست یعنی اینکه بازتوانی مورد توجه قرار نگرفته است. بازتوانی فقط ساخت و ساز نیست. ما بعد از حادثه با ۸ آسیب (بناها، زیرساختها، روابط اجتماعی، فرهنگی، روانشناختی، مسائل اداری، محیطی-زیستی و سیاسی) روبرو میشویم که باید پیوسته و یکپارچه پیش روند وگرنه با یک هیبت ناموزون مواجه میشویم. وقتی استحکام زیاد مورد توجه قرار گیرد و به بخشی مثل سوانح روح و روان توجه نشود شخصی که خانوادهاش را در زلزله از دست داده و به خاطر فقدان آنها اگر دست به خودکشی بزند این بخاطر اینست که بازتوانی روان انجام نشده است. پس ما باید بازتوانی کالبدی را به موازات بازتوانی روانی، اجتماعی و اقتصادی انجام دهیم. همانگونه که خانه ساخته میشود باید به معیشت هم فکر کرد. به افراد از نظر روان توجه شود چون بعضی ها ناامید میشوند و مهاجرت میکنند و کسانی جایگزین آنها میشوند. عواملی که بم را درست کردند درختان خرما، پرتقال، خانهباغها، معماری سنتی، روابط فرهنگی و اجتماعی و… بودندکه نابود شدند اما حالا که منظر فرهنگی بم ثبت جهانی شده باید هویت بم نیز بازیابی و احیا شود.
آقای دکتر در حال حاضر مهمترین موضوع در بم چیست؟
طراحی شهر یعنی اینکه وقتی داخل یک شهر راه میروی حس مربوط به آن شهر را داشته باشید. در بم یکپارچگی در کوچه، خیابان و بازار نیست. من معتقدم که در بم باید دوباره جدارهها را ساخت. ما در تهران بافتهای فرسوده را میسازیم و جدارهها را دوباره با دو هدف میسازیم. اول آنکه وقتی حرکت میکنی زیبا به نظر میآید و دوم اینکه باعث مقاومسازی میشود. من به شورای شهر بم پیشنهاد می دهم که حداقل برای خیابانهای اصلی که منتهی به ارگ و مرکز شهر میشوند طراحی مقاوم و زیبا پیاده کند چون حضور گردشگر در آنجا زیاد است. طراحی شهری تاب آور که کف خیابان، پیادهرو و جدارهها بصورت یکپارچه در آن دیده شوند.
در پاریس هر چه به برج ایفل نزدیکتر میشوی هویتها نیز نمایانتر میشود. همچنین در لندن و توکیو. ارگ بم هم برای بم و ایران مهم است و میتوان با اجرای این طرح گردشگران را به طرف ارگ هدایت کرد. شورای شهر و شهرداری بم می توانند این کار مثبت را در اولویت قرار دهد. ما هم با گروه بازسازی کمک میکنیم با طراحی شهری و الگوهای موجود جدارههای شهر هم زیبا شود و هم به نوعی هویت از دست رفته برمیگردد و هم مقاوم میشود که این مستلزم یک بودجه و یک طرح یکپارچه میباشد یعنی ما باید میدان اصلی و فضای اصلی تا ارگ را مشخص کنیم. طراحی این جداره برای بازگرداندن هویت بم لازم است. در کنار طراحی جدارهها برای هویت بخشی میتوان از قناتها هم بهره برد. میتوان آنها را با هم ترکیب کرد و محیط را با کافیشاپ و فضای زیبا در تمام سطح شهر تنوع داد و محیط را جذاب کرد تا شهروندان بمی بهانه لازم را برای بیرون رفتن داشته باشند و محیط جذاب هم در اختیار آنها باشد. انجام این کارها برای شهرداری و شهروندان درآمدزا نیز هست و اگر شهرداری در این زمینه هزینه هم کند ارزش دارد. کافیست دو نفر متخصص به شما کنند. چرا همه میروند ارگ؟ چون هم فضا دارد و هم تنوع. پس باید طرحی تعریف کرد و این فضاها را ایجاد کرد و لازمه آن یک کار عملی و پشتوانه قوی است.
منتشر شده در شماره ۲۴۴ هفته نامه طلوع بم