به گزارش طلوع ارگ به نقل از دنیای اقتصاد، کمی بعد آموختن ردیفهای آوازی در مکتب تهران به سبک استاد عبدالله خان دوامی را نزد عمویش یدالله بسطامی شروع کرد و در ۲۲ سالگی به جرگه شاگردان استاد محمدرضا شجریان پیوست. برادرش محمدعلی بسطامی درباره اینکه خانواده چگونه فهمیدند او به موسیقی علاقه دارد ،گفته است: فکر کنم چهار یا پنج سالگی. خاله ای داشتم که ایرج را با خودش به منزلش میبرد و هنگام جارو کردن او را روی تاقچه مینشاند و آنقدر آواز و ترانه میخواند تا کار خاله به پایان برسد. مدتی بعد که پدر و پدربزرگم تصانیفی را زمزمه میکردند ادامهاش را میخواند. کمکم پدربزرگم به تواناییهای صداییاش پی برد و انرژی بیشتری روی او گذاشت به نحوی که در ۷ یا ۸ سالگی با عمویم که ویلن میزد، کاری را خواند. در همان ایام پدربزرگم سفارش میکرد که در دوران انتقال از نوجوانی به بلوغ و جوانی که تغییراتی در حنجره افراد پدیدار میشود، مراقبت جدی از ایرج و حنجرهاش به عمل بیاوریم.
نخستین آلبومش با آهنگسازی یکی از چهرههای برجسته موسیقی ایران شکل گرفت. پس از ۷ سال و پس از آموزش در کلاسهای استاد شجریان، نزد پرویز مشکاتیان آموزش را ادامه داد. سال ۶۸ آلبوم افشاری مرکب با آهنگسازی مشکاتیان و صدای بسطامی منتشر شد و مثل بمب در جامعه موسیقی ترکید. پرویز مشکاتیان درباره آشناییاش با او گفتهاست: «اولین بار ایرج بسطامی را در خانه محمدرضا شجریان دیدم. در آن زمان ما در گروه چاووش بودیم و بهخاطر شرایط اجتماعی آن دوره به خوانندههایی با صداهای متفاوت نیاز داشتیم. من پشت در کلاس آواز استاد شجریان نشسته بودم تا هنرجوها مرا نبینند. آنجا بود که از صدای بسطامی خیلی خوشم آمد. صدای خوبی داشت و مثل همه آدمهای کویرنشین، مهربان و خوب بود. بعد از کلاس مدتی با او صحبت کردم تا با نظراتش درباره هنر و آواز و انگیزه خواندش آشنا شوم، ولی آن قدر ساده یافتمش که مصمم شدم با او یک سالی در مورد قضایای پیرامونی سوای موسیقی به گپ و گفتوگو بنشینم.»
رابطه همکاری و رفاقتشان در مدت زمان کوتاهی عمیق شد و زوج هنری را شکل دادند. مژده بهار، افق مهر و وطن من آلبومهای دیگری بودند که با آهنگسازی مشکاتیان و صدای گرم بسطامی منتشر شدندو بسیار مورد استقبال قرار گرفتند. یکی دیگر از کسانی که با ایرج بسطامی رفاقت و همکاری داشت کیوان ساکت بود.حاصل همکاری شان انتشار دو آلبوم «فسانه» و «بی کاروان» بود. کیوان ساکت در گفتوگو با روزنامه صبح نو گفته است: زمانی که من و آقای بسطامی کار میکردیم، فضای مجازی مانند امروز گسترده و همهگیر نبود. نه اینستاگرام بود و نه تلگرام و راه انداختن کانالهای شخصی و… امروزه میبینیم که یک خواننده جوان کمتجربه با استفاده از همین فضاها خود را به همه معرفی میکند، اما آن زمان چنین امکاناتی نبود، بنابراین امکان ارتباط مستقیم میان مردم و هنرمندان هم وجود نداشت و ما از این امکانات بیبهره بودیم. ایرج آدمی بود که در ذهنش هیچ کینه و بدی نبود و دلش صاف بود. از کسی ناراحتی به دل نمیگرفت و بهقول معروف خرده بردهای پیش کسی نداشت. به همین خاطر هم همیشه سرش گرم کار و عالم خودش بود و فقط به هنرش فکر میکرد. زمانی که روی آلبوم «فسانه» کار میکردیم، خاطره خیلی خوبی دارم. یک ساز و آوازی در ابو عطا دارد روی غزلی از حافظ با این مطلع: «حالیا مصلحت وقت در آن میبینم/ که کشم رخت به میخانه و خوش بنشینم». بعد از اینکه ایرج این قطعه را خواند، دیدم به نظرم آنطور که باید نشده است.
دوباره از استودیو وقت گرفتم تا در فرصتی مناسب دوباره اجرا کنم و ایرج یک بار دیگر آن را بخواند. این دفعه کار خیلی خوب شد و ساعت دو نیمه شب با حالی خوش و سرمست از موسیقی به خانه من آمدیم. آنقدر سازو آواز خوبی شده بود که از خوشحالی خوابم نمیبرد. بلند شدم تا به کوه بروم. ایرج که در هال خوابیده بود، بلند شد و با لهجه شیرین کرمانیاش، گفت کجا میروید؟ گفتم که بیخواب شدهام و میخواهم بروم کوه. بلند شد و گفت من هم خوابم نمیبرد، باتو میآیم. خلاصه با هم رفتیم درکه. چند ایستگاهی بالا رفته بودیم که گفتم کاش با خودم ساز میآوردم؛ اما حالا که نیاوردهام، تو بخوان. ایرج هم شروع کرد و آوازی را که همان شب ضبط کرده بودیم، خواند. در سکوت کوه ناگهان احساس کردم کسی پشت سرمان است، برگشتم و دیدم مردمی که صبح زود به کوه آمدهاند، پشت سر ما میآیند تا به خواندن ایرج گوش بدهند. بعد هم او را تشویق کردند و درباره آلبوم و اینکه به زودی منتشر میشود، هم برای مردم توضیح دادیم و آمدیم.
استاد شهرام ناظری هم در گفتوگویی درباره بسطامی گفته است: به نظرم امتیاز وی در این بود که در میان خوانندگان همسن و سال خود که اکثرا راه تقلید را پیشه کار خود ساخته بودند وی مقلد نبود و همین امتیاز بسیار بزرگی برای یک خواننده است. در ضمن ایرج بسطامی سعی داشت احساس منطقه، قومیت و جغرافیای دیار خویش را در صدایش نمایان سازد. همچنین در آثار پرویز مشکاتیان و محمدرضا درویشی آن حس صدای ایرج بسطامی کاملا نمایان است.