طلوع بم|محمدجواد رحیمنژاد: محمد درویش عضو سابق هیات علمی مرکز تحقیقات سازمان جنگلها و مراتع ایران، فعال رسانهای و چهره شناخته شده حوزه محیط زیست اواخر مرداد ماه سالجاری به دعوت جمعی از شهروندان بمی دوستدار حوزه تمدن قناتی و میراث جهانی بم به این شهر سفر کرد. در بعد از ظهر آخرین روز سفر آقای درویش به دعوت میزبانان وی، توانستم حدود چهل دقیقه را با یکی از همکاران رسانهای و آقای درویش سپری کنم. گرچه بنا به سخن میزبانان من با هدف انجام یک مصاحبه با آقای درویش به آنجا رفتم اما به دلایلی شرایط کامل فراهم نبود و عمده آنچه را که میخوانید صرفا مضمون صحبتهای آقای درویش در مقابل دوربین یکی از همکاران رسانهای است و من در پایان کار فقط چند دقیقهای توانستم با محمد درویش گفتگوی خصوصی داشته باشم. این در حالی است که سفر آقای درویش در میانهی یک مناقشه زیست محیطی مهم در بم انجام شده بود و سوالهایی که در ذهن داشتم همچنان بیپاسخ ماند.
بهرحال گرچه من نتوانستم سوالات بیشتری را مطرح کنم، اما محمد درویش در سخنان خود در مقابل دوربین همکارم حرفهای شنیدنی را درخصوص مساله بم و منظر فرهنگی و طبیعی و لزوم حفظ و نگهداری آن و همچنین مسائل آبی کشور و جنگلهای کهور ریگان و… مطرح کرده است.
حدود دو ماه است که بین تعدادی از کنشگران محیط زیستی، کشاورزان و مالکان قناتهای بم با اداره کل محیط زیست، آب منطقهای، فرمانداری بم و دیگر دستگاههای اجرایی و سرمایهگذار کارخانه فرآوری سرب و روی خان خاتون که قرار است در دشت دارزین بم احداث شود، چالشی درگرفته که هنوز هم ادامه دارد. در شماره ۲۶۳ طلوع بم و در سایت طلوع ارگ شرح کامل جلسه گفتگوی طرفهای درگیر این مساله را به همراه فایل صوتی جلسه خوانده و گوش دادهاید که توصیه میکنم مجددا بخوانید (چون سفر آقای درویش بعد از آن جلسه بود). در جلسه مذکور که در فرمانداری بم برگزار شد، نهایتا طرفین “به صورت کلی” بر این موضوع توافق کردند که این مساله در فضایی با سطح کارشناسی و تخصصی بالاتر پیگیری شود تا به نتیجهای واحد و اجماعی برسند. چیزی که تاکنون آنچنان که باید، محقق نشده است.
🔹قدر بم، این الماس بیبدیل را بدانید و حفظش کنید
محمد درویش در ابتدای سخنان خود گفت: بم الماسی بیبدیل و غیرقابل ارزشگذاری است که مردم آن در طی هزاران سال توانستهاند یک تمدن باستانی و همچنین شبکه گستردهای از قناتها و نخلستانها را در فاصله کمی از گرمترین نقطه کره زمین ایجاد کنند. قناتهای بم پرآبترین قناتهای ایران هستند و حجم دبی تمامی آنها با بزرگترین رودخانههای ایران برابری میکند. این یک مساله ملی و غرورانگیز است. چرا که ما در هیچ کجای دنیا چیزی شبیه به بم نداریم و چه خوب که ۲۰ هزار هکتار از اراضی این عرصهی یکتا، ثبت جهانی شده است. همه کسانی که در استان کرمان و در ایران زندگی میکنند باید نسبت به منظر فرهنگی، طبیعی و تاریخی جهانی شده بم احساس مسئولیت کنند و برای حفظ و نگهداری آن کوشش کنند. بم متعلق به تمام ایرانیان و در واقع صندوق ارزی پایدار استان کرمان و ایران است. باید با آگاهی بخشی نسبت به مزایا و موهبتهای این نعمتهای خدادادی در بم -که نیاکان ما از آن به بهترین شکل استفاده کردهاند و به عنوان میراثی برای ما باقی گذاشتهاند- جوامع محلی، مدنی و مسئولین را نسبت به اهمیت بم حساس کرد تا قدر آن را بدانند و برای زنده ماندن این تمدن دیرینه تلاش کنند.
🔹ظهور اولین نشانههای ناپایداری در بم
آقای درویش ادامه داد: من قبلا به بم آمده بودم اما در این دو سه روزی که بودم باز هم از دیدن این باغشهر زیبا و قناتها و ارگ تاریخیاش شگفتزده شدم اما متاسفانه با مسائلی نیز روبرو شدم که حکایت از بروز و ظهور اولین نشانههای ناپایداری سرزمینی بم داشت. خشکسالی، افزایش بیرویه موتور پمپهای کشاورزی و به تبع آن کاهش سطح آبهای زیرزمینی و خشک شدن قناتها، گسترش فیزیکی عرصههای کشاورزی انسانساز و آسیبناک شدن خاک به جای استفاده بهینه از تکنولوژی مدرن در توسعه بخش کشاورزی (مثلا کشت هیدروپونیک)، نابودی جنگلهای کهور در ریگان و زیستگاههای طبیعی، نبود سیاستگذاریهای اصولی و بلند مدت در موضوعاتی از قبیل مهاجرت، مسکن و کشاورزی بم، افزایش میل به تغییر کاربری مجاز یا غیرمجاز اراضی در شهروندان برای تامین معیشت و کشاورزی و مسکن و در برخی موارد سوداگری و تخلفات عدهای اندک که ضربات زیادی به پیکره بم میزند و همچنین نادیده گرفتن مسایل میراثی و محیط زیستی در تصمیمگیریهای کلان از جمله مواردی است که در بم بزرگ بروز و ظهور پیدا کرده و بیم آن میروند که حیات بم و مردم آن را در آیندهای نزدیک به مخاطره بیاندازد.
اینگونه اقدامات ظاهرا توسعه را برای ما به ارمغان میآورد اما توسعهای که پایدار و متوازن نیست و نابود میشود و نابود میکند. ما حامی توسعه پایدار و متوازن هستیم. امروزه اگر شعار توسعه و اشتغالزایی را بدهیم اما به پیوستها و مسایل زیست محیطی و اجتماعی و فرهنگی آن توجهی نکنیم، قطعا با یک توسعه ناپایدار و آسیبزا مواجهیم.
🔹مسئولین نگرانی مردم را درک کنند
اخیرا برخی از دوستداران بم و کشاورزان و مالکان قناتهای بم پرچم اعتراض و نگرانی خود نسبت به احداث کارخانه فرآوری سرب و روی معدن خان خاتون در دشت دارزین بم اعلام کردهاند و من هم در جریان آن هستم و یکی از دلایل سفرم به بم همین موضوع بود. صنایع سرب و روی صنایعی آلاینده هستند و اگر در محیطی آلودگی ایجاد کنند حداقل تا هزار سال حیات آنجا را نابود میکنند. اینگونه کارها ریسک و خطراتی دارد و متاسفانه ما هیچ تجربه مثبتی از استقرار صنایع سرب و روی در کشور نداریم. تجربه ما در زنجان و یزد قابل مشاهده است و سطح آلودگیها در زنجان به حدی رسید که در سال ۸۵ بزرگترین تجمع اعتراضی حامیان محیط زیست در زنجان اتفاق افتاد و کارخانههای فرآوری سرب و روی را تعطیل کردند.
متاسفانه علیرغم تمامی قول و قرارها و وعده وعیدهایی که داده میشود و قانونهایی که طبق آنها چنین مجوزهایی داده میشود، اما بازهم شاهد بیتوجهی و آلودگیهای محیط زیستی هستیم. علاوه بر اینکه سازمان محیط زیست هنوز ارزیابیهای محیط زیستی احداث این کارخانه را به معترضان نداده؛ در خصوص تامین آب کارخانه مورد نظر نیز چاه عمیقی در دشت دارزین حفر شده که گرچه مالک کارخانه مدعی است این حفر چاه طبق قانون و با مجوز آب منطقهای حفر شده اما مشخص نیست چرا آب منطقهای اجازه حفر چاه در دشت بم را داده که جز دشتهای ممنوعه است. یعنی برای زنده ماندن قناتهای بم هرگونه حفر چاه در دشت و بالادست قناتها ممنوع است. شاید مصرف آب این کارخانه به اندازه صنایع فولادی و آببر نباشد اما علاوه بر اعتراض نسبت به اصل موضوع، نگرانی مردم این هم هست که با بیتدبیری دولتها ارایه مجوز چنین کارخانجاتی در مناطق استراتژیکی همچون بم و ارایه مجوز برداشت آب از طریق موتور پمپها، به یک رویه گسترده تبدیل شود و به بهانه توسعه و اشتغالزایی نهایتا برای چند صد نفر، حیات سرزمینی و معیشت و اشتغال و کشاورزی حدود ۱۵۰ هزار نفر در شهر بم و حومه آن به مخاطره بیافتد. مسئولین باید این نگرانی مردم را درک کنند.
🔹نابودی جنگلهای کهور ریگان و فهرج و خطرات پیش رو
من به منطقه ریگان و فهرج هم رفتم. یکی از مهمترین مشکلات محیط زیستی آن منطقه نابودی رویشگاههای طبیعی کهور است که علل اصلی آن هم احداث سد نسا و به تبع آن خشک شدن قناتها و افزایش موتور پمپها، گسترش بیرویه فیزیکی اراضی کشاورزی و پایین رفتن سطح آب است. جنگلهای کهور وقتی که خشک شوند بدیهیترین نتیجه آن افزایش وقوع گرد و غبار و ریزگرد در منطقه و به خطر افتادن سلامتی مردم آنجاست. چرا که ریزگردها ذرات کمتر از ۲/۵ میکرون هستند و به راحتی از جدار مویرگها عبور میکنند و موجب سرطان خون و انواع بیماریها میشوند.
مالچ پاشی دردی را دوا نمیکند و باید به ندرت از آن در شرایط خاص و آنی استفاده کرد. مثلا در حاشیه ریلهای راهآهن در بیابانها اگر مجبور شویم باید استفاده کنیم. مالچ پاشی باعث گرمتر شدن سطح خاک میشود و برخی از موجودات را نیز به کشتن میدهد. ما در مرکز تحقیقات از سال ۸۴ اعلام کردهایم که مالچ پاشی کارایی لازم را ندارد اما بهرحال یک عدهای مازوتشان روی دستشان مانده که باعث میشوند مالچ پاشی تمام نشود. البته اخیرا ریاست سازمان جنگلها و مراتع دستور توقف مالچ پاشی را داده است.
🔹مافیای آب، سد سازی و طرحهای انتقال آب
مانیفست و آرمان تمام مردم ریگان و بم و شرق استان کرمان باید برچیده شدن تمام موتور پمپهای کشاورزی و غیرکشاورزی و مجاز و غیرمجاز باشد. تا سطح آبهای زیرزمینی بیش از این پایینتر نرود و بتوانیم در مرحله بعد قناتهای منطقه را احیا کنیم و به پایداری این سرزمین در آینده امیدوار باشیم. راههای زیادی حتی در این خشکسالی وجود دارد که بتوان براحتی آب مورد نیاز مردم و کشاورزی را تامین کرد که متاسفانه عدهای که در کشور ما تجارتشان در سد سازی و طرحهای انتقال آب هست و من از آنها به عنوان مافیای آب نام میبرم، مانع اقدامات زیربنایی و علمی در کشور ما میشوند.
متاسفانه ما به جای مدیریت صحیح منابع موجود آبی، مرتبا در حال افزایش نیازهای کاذب آبی مردم هستیم و عدهای برای رفع این نیازها و منافع مالی، موافق سد سازی هستند و حالا که دکان سد سازی در کشور در حال برچیده شدن است؛ به سراغ طرحهای انتقال آب رفتهاند.
کشور ما با ۸۵ میلیون جمعیت سالیانه ۸ میلیارد مترمکعب آب برای آشامیدن نیاز دارد. همین الان ظرفیت سدهای ما ۶۰ میلیارد مترمکعب است. یعنی اگر حتی با یک خشکسالی ۵۰ درصدی هم مواجه شویم، میتوانیم براحتی پاسخگوی نیاز آشامیدن باشیم. اما عدهای همچنان به دنبال سدسازی و انتقال آب هستند. صنایع فولادی را در کویر احداث میکنند و بعد باید کیلومترها طرح انتقال آب اجرا کنند و هزینه آن را از جیب ملت بپردازند.
در دنیا فقط برای آشامیدن اگر مجبور شوند سد میزنند در حالی که ما حتی برای کشاورزی و صنعت خود هم سد ساختهایم. ما سالیانه ۳۰ میلیارد پساب داریم که میتوان آن را تصفیه کرد، ضایعات آبی بخش کشاورزی ما ۶ برابر سطح جهانی است، ۳۵میلیون تن دورریز غذا داریم، ۳۰ درصد آب شرب لولهکشی هدر میرود، چرا نباید آب خود را از راه اصلاح چنین مواردی تامین کنیم؟ ما مدام نیاز کاذب ایجاد میکنیم و مدام سد میسازیم و مجوز موتور پمپ میدهیم و پولهای کلانی خرج انتقال آب میکنیم. حکایت ما حکایت خانواده لوسی است که برای گرم کردن خودش اسکناسهایش را به بخاری میاندازد اما حاضر نیست لباس گرمتری بپوشد. ما هیچ انگیزهای برای مصرف بهینه در مردم ایجاد نکردهایم. ما اصلا کاری در استان کرمان در حوزه انرژی باد و نورخورشید نکردهایم. متاسفانه استان کرمان پر از صنایع فولادی شده، چرا ما باید کارخانه لاستیکسازی در کویر داشته باشیم که صنعتی آببر است. در صنایع فولادی ۱۰۰ برابر استاندارد جهانی آب مصرف میکنیم. ببینید چه به روز اصفهان زیبا و زایندهرود آوردهاند. تکنولوژیشان کاملا بدوی است و به خودشان میگویند چرا هزینه کنیم و تکنولوژی فولادی را ارتقا دهیم، میرویم دل کوهرنگ را میشکافیم و یک خط انتقال آب دیگر میآوریم.
🔹در دودکش سیمان کرمانشاه نفس بکشید
🔹ما معدن کاوی نمیکنیم، معدن کاری میکنیم
در فرصت کوتاهی که در انتها پیش آمد، سوالی از آقای درویش پرسیدم در خصوص مساله مطالبهگری در حوزه محیط زیست. اینکه با توجه به تنشهای آبی و محیط زیستی که در کشور ما در حال افزایش است، مردم و کنشگران محیط زیستی چگونه پیش بروند که بهتر باشد؟
محمد درویش: در کشور ما ظرفیتهای قانونی خوبی وجود دارد. هم اصل ۵۰ قانون اساسی* و هم ماده ۶۶ آیین دادرسی کیفری* که باعث میشود مردم خیلی قانونمند، امیدوارانه و مطالبهگرانه در این حوزه حرکت رو به جلو داشته باشند. اگر ما طبق همین بسترهای قانونی پیش برویم کسی نمیتواند جلوی ما را بگیرد. ما در کوهشاه بافت جلوی کار را گرفتیم، در خورموج جلوی معدن کاری را گفتیم، در آب پخش جلوی یک پتروشیمی را گرفتیم، در کوشک کنار هم همینطور و مثالهای زیادی که هرجا مردم باهم متحد بودند و کار حقوقی کردند توانستند موفق شوند.
سوال: ما تا کجا باید پیش برویم؟ آیا در همه موارد باید همچون مثالهایی که زدید تا تعطیلی یک معدن، کارخانه، پتروشیمی و… پیش برویم؟ پیش فرض ذهنی یک کنشگر محیط زیستی باید تعطیلی یک مجموعهای باشد که فکر میکند ضرر میزند؟
نه در بسیاری از موارد نیاز به تعطیلی نیست. مثلا صنعت سیمان یک صنعت آلاینده است. اما شما میتوانید در دودکش سیمان سامان کرمانشاه نفس بکشید. چرا که آنها تمامی پروتکلها را رعایت میکنند و از فیلترهای با تکنولوژی بالا استفاده میکنند. ما که مخالف توسعه نیستیم. ما میگوییم ملاحظات زیست محیطی باید رعایت شود. ما نمیگوییم کارخانه سرب و روی نباشد. ما میگوییم در جایی باشد که منابع آبیاش اجازه چنین کاری را بدهد. در جایی باشد که در محدوده میراث جهانی نباشد. چرا که تاب آوری سرزمینی شهر بم مربوط به خودش که نیست. مربوط به دشتهای اطرافش هست. اینگونه کارخانجات در جایی باید باشد که منطقه هیچ حرفی برای گفتن نداشته باشد و هیچ مزیتی نداشته باشد. نه در بمی که پر از ثروت و سرمایه و پول در همه حوزهها از جمله تاریخی و گردشگری و کشاورزی است.
در مورد معادن هم بله در تمام دنیا معادن را برداشت میکنند و ما هم باید از این نعمت خدادادی استفاده کنیم. اما نه اینکه سرزمین خود را به تاراج ببریم. ما معدن کاوی نمیکنیم. معدن کاری میکنیم. طبق قانون پس از برداشت معدن، سرمایهگذار باید منطقه معدن را مثل روز اولش تحویل دهد. نه اینکه با دینامیت کل منطقه را منفجر میکنند. در دنیا با تکنولوژی لیزر فقط رگههای ناب معدن را پیدا میکنند و همانجا را برداشت میکنند. یا اینکه بجای جاده درست کردن، از ماشینآلات پیشرفته برای انتقال بار در مسیرهای کوهستانی و تپهای استفاده میکنند. متاسفانه ما سود خود را از معدن میبریم ولی کل منطقه معدنی را مخروبه تحویل میدهیم.
* اصل ۵۰ قانون اساسی: در جمهوری اسلامی، حفاظت محیط زیست که نسل امروز و نسل های بعد باید در آن حیات اجتماعی رو به رشدی داشته باشند، وظیفه عمومی تلقی میگردد. از این رو فعالیت های اقتصادی وغیر آن که با آلودگی محیط زیست یا تخریب غیرقابل جبران آن ملازمه پیدا کند، ممنوع است.
* ماده ۶۶ آیین دادرسی کیفری: سازمانهای مردمنهادی که اساسنامه آنها در زمینه حمایت از اطفال و نوجوانان، زنان، اشخاص بیمار و دارای ناتوانی جسمی یا ذهنی، محیط زیست، منابع طبیعی، میراث فرهنگی، بهداشت عمومی و حمایت از حقوق شهروندی است، میتوانند نسبت به جرائم ارتکابی در زمینههای فوق اعلام جرم کنند و در تمام مراحل دادرسی شرکت کنند.
چاپ شده در شماره ۲۶۵ هفته نامه طلوع بم
عکس: سعید خسروی